مهدي آريان: اسفند 1391 Archives
حدود دو سال و نیم پیش در پینوشت این پست نوشتم: «چوب خط میخواهم برای شمردن روزها... از امروز شروع شد. گذر از مرز. نه خوب و نه بد، یا هم خوب و هم بد!»
نمیدانم چقدر جدی گرفته شد و یا چقدر خوانده شد؟! اما هرچه که بود گذشت... امروز از مرز گذشتم و فکر میکنم: هرچند تلخ، اما خوب. مثل سلامتی بعد از قرص تلخ؛ مثل صبح بعد از شب یلدا.
روزهای تلخ این مدت اما به لطف دوستان، آسانتر گذشت. دوستانی که وجودشان و همدلیشان از با ارزشترینهای این دنیاست... و البته دوستان اینترنتی که با ایمیلهاشان مایه دلگرمیام شدند...
خلاصه این چند خط بالا یعنی اینکه: بله! من «برای چندمین بار» برگشتم.
پینوشتها:
۱- هرآنچه برای خود میپسندی، همان برای خودت بپسند و این قدر به ما گیر نده. شاید ما فازمان چیز دیگری بود...
۲- بی همگان به سر شود / بی تو مگر نمیشود؟ | زنده یاد عمران صلاحی
۳- زندهباد آزادی
نمیدانم چقدر جدی گرفته شد و یا چقدر خوانده شد؟! اما هرچه که بود گذشت... امروز از مرز گذشتم و فکر میکنم: هرچند تلخ، اما خوب. مثل سلامتی بعد از قرص تلخ؛ مثل صبح بعد از شب یلدا.
روزهای تلخ این مدت اما به لطف دوستان، آسانتر گذشت. دوستانی که وجودشان و همدلیشان از با ارزشترینهای این دنیاست... و البته دوستان اینترنتی که با ایمیلهاشان مایه دلگرمیام شدند...
خلاصه این چند خط بالا یعنی اینکه: بله! من «برای چندمین بار» برگشتم.
پینوشتها:
۱- هرآنچه برای خود میپسندی، همان برای خودت بپسند و این قدر به ما گیر نده. شاید ما فازمان چیز دیگری بود...
۲- بی همگان به سر شود / بی تو مگر نمیشود؟ | زنده یاد عمران صلاحی
۳- زندهباد آزادی
مهدي
آريان هستم. اهل ري. مثلا روزنامهنگار شايد هم گرافيست. قرار است در اين
وبلاگ مطالب طنز نوشته شود. حالا اگر ديديد گاهي جانم به لب رسيد و چرندي
تحويل دادم - كه زياد هم از اين اتفاقات برايم ميافتد و معمولاهم چرند
مينويسم - اگر خوشتان نيامد، تقاضا دارم فحشم ندهيد و ادبيات شفاهي نثارم نكنيد. خب... ميتوانيد درعوض، روي آن ضـربـدر - همان ضـربدر
بالا، سمت راست را ميگويم - كـليك كنيـد و خــلاص!