دلم می خواد محکم بزنم تو گوش شجریان

| نظرات 23 |
ostad.gifهر چیزی حدی داره و باید این حد نگه داشته بشه. حرف زدن، شوخی کردن، جدی بودن، گریه کردن، خندیدن و خلاصه هر چیزی حدی داره که باید نگه داشته باشه.
اما اگر کسی این حد رو بگذرونه، برای اطرافیانش و حتی گاهی برای خودش هم غیر قابل تحمل می شه که خب در این شرایط خودش رو جمع و جور می کنه و به کارش ادامه نمی ده.
اما بعضی ها هم هستند که اصلا هیچ خیالشون نیست و هم چنان به کارشون ادامه می دن. انقدر ادامه می دن که دیگه شورش رو در میارن. نمونه اش صاحب همین عکس که می بینید. بله درست حدس زدید. استاد را می گویم. خسرو آواز ایران، استاد محمد رضا شجریان.
این استاد اینقدر خوب می خونه که واقعا شورش رو در آورده. یکی نیست به این بشر بگه آخه خوب خوندن هم حدی داره. چرا شورش رو در میاری؟ چرا اینقدر خوب می خونی؟ چرا؟
وقتی کاری از این جناب رو گوش می دم، می خوام یا محکم سرم رو بکوبم به دیوار، یا محکم بزنم تو گوشش. از اونجایی هم که بهش دسترسی ندارم، مجبور می شم سر خودم رو بکوبم به دیوار. بدتر اینکه نمی تونم به صداش گوش نکنم.

پی نوشت ها:
۱- دفعه آخر که داشتم به یکی از کارای استاد گوش می کردم، کارم به بیمارستان کشید.
۲- همین الان هم استاد داره می خونه: دل دیوانه ام دیوانه تر شی / خرابه خانه ام ویرانه تر شی
۳- گرومپ (صدای کوبیده شدن سرم به دیوار بود).

23 نظر

گرومپ (صدای کوبیده شدن سرت توسط من به دیوار بود)والاااا با این پست نوشتنت :دی

سبک سر گفت:

استاد شما خیلی استاد است واقعا حرف ندارد اما من نمی دونم چرا بیشتر ترانه هاش به دلم نمی نشینن.

آمنه گفت:

خدایی شجریان ادم و بیهوش می کنه

negar گفت:

اولش که شروع کردم به خوندن پستت چشمام داشت می پرید تو مانیتور یهو آروم شدم گفتم نکنه شما هم با استاد در افتادی
آخی خیالم راحت شد

اگه یه روز بد بخونه که اون روز نمی آد من سرمو می کوبم به .... به بالش
خوب حیفه سرم درد می گیره(:

نوید گفت:

حالا شما اینقدر خودت رو اذیت نکن...چرا سرتو میزنی به دیوار...؟
به جای اینکار سرت رو بکوب به مانیتور که جلوی روته !
اینجوری حالشم بیشتره !!
من خودم هزار بار موقع آهنگ گوشیدن امتحان کردم و صد در صد تضمین میکنم...!

×بانو! گفت:

چقدر خشن میشی وقتی عشقت قلمبه میشه :دی

استاد هست دیگه ...
حالا چون از استاد نوشتی ...لینکت میکنم معروف بشی ...

نسیم گفت:

انگار این درد مشترکه

همین چند روز پیش بعد از یک روز پر شجریان شب تا صبح خوابم نبرد و همش توی سرم بود : " ای کبوتر از آشیان کرانه کردی ...

دم دمای سحر که خوابم برده بود یک ساعت بعدش بیدار شدم و توی سرم بود : " با من صنما دل دل یکدله کن ...

این استاد هی داره بزرگتر و بزرگتر می شه. می ترسم یهو ... . (بوم)
می ترسیدم یهو بترکه. اما دیگه نمی ترسم.

مریم گفت:

واقعا بی نظیره !
لینک شدید!

داداش منم موقع شنیدن نوای ایشون
دقیقا به همین حالت میرسه.
حالا شمام زیاد خودشو ناراحت نکن... خوب میشی ایشالا :))

موفق باشید جناب آریان

حمیدرضا-ق گفت:

اونقدرها که میگی خوب نمیخونه... راستی تاحالا من برات خوندم؟؟؟
(-:

آرش گفت:

گرومپ(ما هم رفیقتیم گفتیم پایه باشیم). استاد که حالا حالاها داره خوب میخونه خدا به داد برسه این همایون میخواد چیکار کنه و تا کی میخواد بخونه. خب بخونه اصلا به من جه

گل‌ناز گفت:

سلام
موافقم عالی می‌خونه ولی جانم نه این‌قد که سر مبارک کوبیده بشه به دیوار ... نکن خوب نیست :(

الی گفت:

مهدی جان من نگرانتم ! مواظب خودت و اون دیوار بیچاره هم باش . تفنگت را زمین بگذار !

نیست سری کز تو پر آشوب نیست
این همه هم خوب شدن خوب نیست

محمد گفت:

بد مستی نکن داداشم.

مسافر گفت:

جواب ابلهان خواموشی است اگه تو دست رو استاد بلند کنی خودت استاد میاد میگیره .....نتد

الی گفت:

حالا به روز نمی شی خوب که هستی ؟

حضرت خضر گفت:

عجب!
چه متعصبانه!

دریا گفت:

سلام دوست عزیزم
اول که چند خط ابتدای پستت رو خوندم هچین فشارم رفت بالا که دلم میخواست خودم بیامو سرتو بکوبم به دیوار تا مغزت متلاشی بشه اما وقتی تا اخرش خوندم تر و تازه شدم و دلم خواست ..................
این موجودی که عکسش رو قرار دادی بسی اعجوبه تشریف دارن
خدا وکیلی یدونه است
همه ی اهنگهاش....همه ی تصنیف هاش
و همه ی کسایی که براش ساز میزنند هم بی نظیرن
پست های قبلیت هم خوندم و ریتم نوشتنت رو خیلی دوست دارم و متفاوته
موفق باشی
ساز دبت همیشه کوک.........سمفونی احساست همیشه برقرار...

گل‌ناز گفت:

سلام
مدتی نمی‌نویسی نگرانیم رفیق نادیده بیا و دوباره قلم بدست گیر.

pirooz گفت:

یه چی بنویس، بدونیم زنده ای

پيغام خود را بگذاريد

لطفا برای ثبت نظرتان، در کادر زیر بنویسید حاصل جمع دو با دو چند می‌شود (به عدد لطف کنید) و سپس روی submit کلیک کنید. (شرمنده! آنقدر اسپم ارسال شد تا مجبور شدم این کد امنیتی را بگذارم.)

(required):

مهدي آريان هستم. اهل ري. مثلا روزنامه‌نگار شايد هم گرافيست. قرار است در اين وبلاگ مطالب طنز نوشته شود. حالا اگر ديديد گاهي جانم به لب رسيد و چرندي تحويل دادم - كه زياد هم از اين اتفاقات برايم مي‌افتد و معمولاهم چرند مي‌نويسم - اگر خوشتان نيامد، تقاضا دارم فحشم ندهيد و ادبيات شفاهي نثارم نكنيد. خب... مي‌توانيد درعوض، روي آن ضـربـدر - همان ضـربدر بالا، سمت راست را مي‌گويم - كـليك كنيـد و خــلاص!

درباره این نوشته

این صفحه حاوی یک نوشته است که توسط مهدي آريان در November 20, 2010 12:10 AM منتشر شده است.

واقعی اما بدبو نوشته قبلی اين بلاگ بود

تلخ و شیرین‌هایی در باب موبایل نوشته بعدی اين بلاگ است

نوشته های اخیر را می توانید در صفحه نخست مشاهده نمایید و یا به آرشیو مراجعه کنید تا تمامی نوشته ها را مشاهده کنید.

با
قدرت مووبل تایپ 4.32-en