اندر احوالات اخیر ما
با دلی شاد و خیالی خوش، مشغول خط زدن ایام باقیمانده تا اجرای قانون جدید معافیت خدمت سربازی بودیم که از اضافه شدن بندی جدید به قانون فوقالذکر مطلع شدیم. نتیجه حاصله از اضافه شدن این بند نحس، استثنا شدن امثال غیبت خوردهای همچون ما برای استفاده از قانون فوق شد!
به همین دلیل مسخره، تمام نقشههای جدیمان از قبیل کنکور و ادامه تحصیل با خیال معاف شدن، نقش بر آب شد!
ما هم که چندی پیش در محضر حاجی آقا، به دلایل سیاسی، اخلاقی، وجدانی، اجتماعی، رفاقتی، عشقی و دیگر مسایل که به علت امنیتهای سیاسی، اخلاقی، وجدانی، اجتماعی، رفاقتی، عشقی و دیگر مسایل - که نه در محضر حاجی آقا تشریح شد و نه در این مکان عمومی قابل شرحند - استعفای خود را از شغل روزنامهچی اعلام (اعلان) کرده بودیم، فیالحال تنها به همان کار صفحهبندی مجله آن هم بهصورت پاره وقت بسنده کردهایم. از طرفی تمام محدودیتهایی که بهدلیل همان برنامههای ذکر شده برای خود مقرر کرده بودیم، از جلویمان برداشته شده.
ظاهرا خودمان ماندهایم و کلی وقت اضافه آن هم بدون پنالتی. اما معلوم نیست به دلیل کدام معادله مجهولی، حتی وقت سر خاراندن هم نداریم چه بسا بدتر از گذشته!
پی نوشت: آشپز قهوهخانه، کریم را گفتم املت را سفت درست کند، بیشعور شل پخت. پاک ما را پیش طرف شرمنده کرد. توی سرش که میزدم گفتم کی آدم میشوی؟ احمق عرض کرد هر وقت که بفرمایید!
به همین دلیل مسخره، تمام نقشههای جدیمان از قبیل کنکور و ادامه تحصیل با خیال معاف شدن، نقش بر آب شد!
ما هم که چندی پیش در محضر حاجی آقا، به دلایل سیاسی، اخلاقی، وجدانی، اجتماعی، رفاقتی، عشقی و دیگر مسایل که به علت امنیتهای سیاسی، اخلاقی، وجدانی، اجتماعی، رفاقتی، عشقی و دیگر مسایل - که نه در محضر حاجی آقا تشریح شد و نه در این مکان عمومی قابل شرحند - استعفای خود را از شغل روزنامهچی اعلام (اعلان) کرده بودیم، فیالحال تنها به همان کار صفحهبندی مجله آن هم بهصورت پاره وقت بسنده کردهایم. از طرفی تمام محدودیتهایی که بهدلیل همان برنامههای ذکر شده برای خود مقرر کرده بودیم، از جلویمان برداشته شده.
ظاهرا خودمان ماندهایم و کلی وقت اضافه آن هم بدون پنالتی. اما معلوم نیست به دلیل کدام معادله مجهولی، حتی وقت سر خاراندن هم نداریم چه بسا بدتر از گذشته!
پی نوشت: آشپز قهوهخانه، کریم را گفتم املت را سفت درست کند، بیشعور شل پخت. پاک ما را پیش طرف شرمنده کرد. توی سرش که میزدم گفتم کی آدم میشوی؟ احمق عرض کرد هر وقت که بفرمایید!
5 نظر
پيغام خود را بگذاريد
مهدي
آريان هستم. اهل ري. مثلا روزنامهنگار شايد هم گرافيست. قرار است در اين
وبلاگ مطالب طنز نوشته شود. حالا اگر ديديد گاهي جانم به لب رسيد و چرندي
تحويل دادم - كه زياد هم از اين اتفاقات برايم ميافتد و معمولاهم چرند
مينويسم - اگر خوشتان نيامد، تقاضا دارم فحشم ندهيد و ادبيات شفاهي نثارم نكنيد. خب... ميتوانيد درعوض، روي آن ضـربـدر - همان ضـربدر
بالا، سمت راست را ميگويم - كـليك كنيـد و خــلاص!
سلام . تشريف نداشتيد چند وقت .
تو اين اوضاع همان صفحه بندي جرايد بهتر است تا طبق دستور نوشتن احتمالن .
پي نوشت عالي بود.
طفلک کریم آقا...
آدم وقتی شرایط کار شما را در این روزها می بینه اعصابش خورد می شه. مثل این می مونه به یه معمار بگن خونه بساز اما با هوا.
گفتم به ليلا !
گفت : بابا همه كه ليلا نميشن !
مفتخرم كه مي آييد و مي خوانيدم .
سلام!سرت هميشه به كارهاي خوش شلوغ باشه مهدي جوون!
راستي قربون دل و حِست نسبت به فيلماي كيميايي و حاتمي كيا!
دلتنگم!
مخلصيم شديد!
سلام
چطوري پسر؟