خوانسار یا میوه‌ای؟ مسئله این است

| نظرات 32 |
گند بزند به این قهوه‌خانه‌ها و سفره خانه‌هایی که خوانسار ندارند. قلیان میوه‌ای مثال طبل تو خالی است. کلی دود می‌دهد بیرون بی‌آنکه اثری بگذارد. این که هیچ، قد و قواره‌اش هم آدم را خجالت می‌دهد و شلنگ نازکش هم و ذغال ناچیزش هم.
روزهایی که گذرم سمت میدان انقلاب بی‌افتد - و معمولا هم سعی می‌کنم بی‌افتد - غمی ندارم. آش نیکوصفت و بعد هم در همسایگی‌اش قهوه‌خانه آذربایجان.
و اگر نشد، یا با پیپ آرام می‌گیرم، یا باید تا روز بعد زوزه بکشم... اما این‌بار هیچ طوری توی کتم نمی‌رفت.
رفتم قهوه‌خانه باقر و گفتم خوانسار. تا گفت نداریم چشمم به باقر افتاد. مردی میانسال با هیکلی درشت. موهایی که همیشه با شماره چهار زده شده بود و سبیلی پرپشت. ولی همیشه می‌دانستم دلش بر خلاف ظاهرش هست.
سلام کردم و با تردید جواب داد. هنوز من را نشناخته بود. از وقتی خوانسار را جمع کرده بود نرفته بودم پیشش. و آن وقت‌ها هم آنقدر سرش شلوغ بود که طبیعی بود من را خوب به ذهنش نسپرده باشد.
گفتم: خوانسار می‌خوام. گفت: نداریم داداش شرمنده!
گفتم که ذغال‌های خام مخصوص خوانسار را دیده‌ام.
گفت: اون مال مشتری نیست.
گفتم یعنی می‌گی چه کنم؟ میوه‌ای اگر کشیدنی بود خودت می‌کشیدی. اصلا خودت را بگذار جای من. میوه‌ای بگذارند جلوت چه کار می‌کنی؟ میز و صندلی‌ها را که جمع کردی و تخت گذاشتی. اسماعیل و روح‌اله هم که رفته‌اند. دیگر از سیدجواد که سنتور می‌زد هم خبری نیست. حتما چای هم در قوری می‌دهی. حالا خوانسار را هم می‌خواهی از ما بگیری؟
گفت بنشین و نشستم. گفت خوانسار آماده کنند. چند ذغال درشت گذاشتند تا سرخ شود.
پرسید: خیلی وقته اینجا نمی‌آیی...
- از وقتی شنیدم خوانسار نمی‌دی نیومدم.
- از اون موقع خیلی‌ها اومدن و میوه‌ای کشیدن.
- تو نتونستی میوه‌ای بکشی، من هم نتونستم.
گفت: سید جواد چندسالی می‌شه که مرده.

پی نوشت:
خوانسار سخت چاق می‌شود، کم دود می‌دهد ولی خوب کام می‌دهد. عمری اگر باقی بود، در این باره خواهم نوشت.

32 نظر

پروانه گفت:

بند 5 ماده ی 5 قانون مطبوعات میگه خبرنگار آزادی کامل داره درباره هر موضوعی به جز مسائلی که به نیروهای مسلح و امنیتی مربوط میشه بنویسه. با خوندن درباره وبلاگ به این نتیجه رسیدم. اگه قرار باشه داخل دنیای واقعی خبرنگار خودشو سانسور کنه اینجا هم همینطور پس تفاوت چیه؟ موفق باشین.

گل‌ناز گفت:

سلام
مرسی از ردپات، همه‌چی داره تغییر می‌کنه، از قهوه‌خونه‌ها تا ادما...

زهره گفت:

اصلا میوه ای نمیکشی؟خیلی سنتی بابا!!
خیلی قالب وبت باحال راستی

روشنک گفت:

سلام وبلاگ قشنگی دارین.مطالبتون هم قشنگه...ممنون که به من سر زدین

ماندا گفت:

اگه اولین بارت باشه .میتونی هر کدومش رو امتحان کنی .ولی اگه اهل خوانسارباشی نمیتونی میوه ای بکشی و بالعکس .
به شخصه هر دو رو امتحان کردم و میگم بوی خوانسار بهتره و یه حس خاصی به آدم میده!

نجفیان گفت:

سلام دوست من
خوشحالم که سر زدی و خوشحالترم که به نظرت نوشته هام مفید بوده
شاد و همیشه طناز باشی

lk,]iv گفت:

سلام آقا آریان
ممنونم ازحضور خوب جنابعالی
مطلب وب تان زیبا و بهره مند ازتجربه برای خواننده
موفق باشی

×بانو! گفت:

اصلاً اهل قلیون و این چیزا نیستم...
-------------
پس خودت قهاری ماشالا واسه همین تجویز کردی! ;)

الي گفت:

خوانسار ! خوانسار كه مي گن اينه ؟!

امروزه آن چه برای فاتحان مطرح است همین ارزش های قلابی و مضحک است که از فرط تکرار و مصرف ، بی شباهت به قلیان های میوه ای نیستند و اصلن ذائقه ی استحاله شده ی آدم ،انگار راهی جز مصرف جبر آور همین مزخرفات را ندارد. دیگر مدت های آزگاری است که همه چیز جمع شده و مرده : شادی ، موسیقی و آدم ها . انهدام همه ی این ها برای انسان مدرن امروزی شاید این ایده را در آدم برسازد که : آیا انسان امروزی می تواند بدون دود زندگی کند؟

نمی دانم چرا شخصیت باقر مرا به یاد شخصیت " برات " در داستان " فتحنامه مغان " گلشیری بزرگ انداخت .
شاید سویه ی مضحک این وضعیت دوگانگی و تناقضی است که در گستره ی عمومی جای دارد ...

و من هنوز وفادارم به سیگارم !!

1978 گفت:

ديگر هيچ اثري از گذشته پيدا نمي شودهر چه مردم فراموش كار تر گذشته دورتر.

‌دراز مدتي ست كه حتي اسمش هم نيست ...

پروانه گفت:

فلسفه قشنگی بود انتخاب نام ولگرد.. واقعا بعضی مواقع وقتی اسم اصلی خودمون رو می شنویم باش احساس غریبگی می کنیم.

نمی‌دونستم خوانسار چیه.
البته مدت‌ةاست که که دیگه قلیون نمی‌کشم. هر چی هم می‌کشیدیم همون میوه‌ای بود.
شاید هم به خاطر هون میوهای و بوی عجیب غریبش کنار گذاشتم.
پس باید در فکر خوانسار باشم.

salam
mamanunam az hozooret
vebloget ghashange
sabz bashi o paidar


salam
mamanunam az hozooret
vebloget ghashange
sabz bashi o paidar

salam
mamanunam az hozooret
vebloget ghashange
sabz bashi o paidar

×بانو! گفت:

ممنون

سبک سر گفت:

ببخشید می شه دقیقاٌ توضیح بدید این ها چه تفاوتی دارند. و خوانسار چیه؟
کنجکاو شدم... سر رشته ای ندارم.
ممنونم

نوستالژی اگر رهایمان کند آسانتر سفر خواهیم کرد

حضرت خضر گفت:

منم چند سال پيش معتاد خوانسار بودم
تو قهوه خونه نمونه زير پل كالج
اما الان به سيگار بسنده ميكنم.

سبک سر گفت:

ممنون از توضیح خوانسار... منو از ابهام در آوردی.

الي گفت:

سال خوب و شادي را برايتان آرزومندم

خوانسار! نشنیده بودم تا به حال! یه توضیح مختصری بیشتر مرقوم بفرمایید!
نه که کلن با دودی جات میونه ی خوبی دارم، طلبه ی این خوانساره شدم ناجور!

گل‌ناز گفت:

سلام
سنجاقک‌های سپید آرزویم را برای شادباش بهار نو به سویت روانه کردم، همیشه دست بر قلم و پاینده باشی.
گل‌ناز
اسفندماه ۱۳۸۸ شمسی

گل‌ناز گفت:

سلام
سنجاقک‌های سپید آرزویم را برای شادباش بهار نو به سویت روانه کردم، همیشه دست بر قلم و پاینده باشی.
گل‌ناز
اسفندماه ۱۳۸۸ شمسی

پروانه گفت:

سلام..سال نو مبارک. امیدوارم سالی بهتر از هرسال باشه.

كولگه گفت:

ياالله...
دائي نم بده...
من:دائي بو كئچدي...
دائي:چكميه نه باشي گئچه ر دااا
من:دائي بو آجي دي پئين دولدورموسان؟؟؟
دائي:گله ن دفعه دن بيبرين آز ائله رم...
دائي نين دا قيلان لارينا گرك توربو موتور باغلياسان چكه سن...
1 تيكه از ديالوگ هاي من تو قهوه خونه با دائي=كسي كه سر ميده...ما توركا باش ميگيم يعني سر...

arash گفت:

ma ye zamani miraftim oonja balanesbate shoma pehene khar mikeshidim!

احمد گفت:

خیلی از خونسارخوشم امد برای اولین بار کشیدم عالی بود

پيغام خود را بگذاريد

لطفا برای ثبت نظرتان، در کادر زیر بنویسید حاصل جمع دو با دو چند می‌شود (به عدد لطف کنید) و سپس روی submit کلیک کنید. (شرمنده! آنقدر اسپم ارسال شد تا مجبور شدم این کد امنیتی را بگذارم.)

(required):

مهدي آريان هستم. اهل ري. مثلا روزنامه‌نگار شايد هم گرافيست. قرار است در اين وبلاگ مطالب طنز نوشته شود. حالا اگر ديديد گاهي جانم به لب رسيد و چرندي تحويل دادم - كه زياد هم از اين اتفاقات برايم مي‌افتد و معمولاهم چرند مي‌نويسم - اگر خوشتان نيامد، تقاضا دارم فحشم ندهيد و ادبيات شفاهي نثارم نكنيد. خب... مي‌توانيد درعوض، روي آن ضـربـدر - همان ضـربدر بالا، سمت راست را مي‌گويم - كـليك كنيـد و خــلاص!

درباره این نوشته

این صفحه حاوی یک نوشته است که توسط مهدي آريان در March 12, 2010 1:57 AM منتشر شده است.

اندر احوالات اخیر ما نوشته قبلی اين بلاگ بود

احسن الحال نوشته بعدی اين بلاگ است

نوشته های اخیر را می توانید در صفحه نخست مشاهده نمایید و یا به آرشیو مراجعه کنید تا تمامی نوشته ها را مشاهده کنید.

با
قدرت مووبل تایپ 4.32-en