لعنتی
۱
مرد دارد روزنامه می خواند و کمی آنطرفتر همسرش کنار پارچ آب نشسته. مرد که تشنهاش هم نیست، فقط دوست دارد لذت آبخوردن از دست همسرش را - که ادعا میکند مرد را خیلی دوست دارد - تجربه کند.مرد: خانم یه لیوان آب بده بخوریم... دستت درد نکنه.
زن: ببخشیدها... دستتون رو دراز کنید خودتون بردارید!
مرد بینوا درست همین جا احساس میکند گلویش خشک شده. دستش را دراز میکند و خودش برای خودش یک لیوان آب میریزد.
۲
چه زندگی نکبتی! قبلا از تنهایی دق میکردم. حالا دارم از دست تو دق میکنم!
۳
عزیزم! هرچند که عسل منی. اما گاهی تو را با یک من عسل هم نمیشود خورد!
پی نوشت: خدا را شکر که عادت دارم قبل از بیرون رفتن از خانه، زیپ شلوارم را چک کنم
16 نظر
پيغام خود را بگذاريد
مهدي
آريان هستم. اهل ري. مثلا روزنامهنگار شايد هم گرافيست. قرار است در اين
وبلاگ مطالب طنز نوشته شود. حالا اگر ديديد گاهي جانم به لب رسيد و چرندي
تحويل دادم - كه زياد هم از اين اتفاقات برايم ميافتد و معمولاهم چرند
مينويسم - اگر خوشتان نيامد، تقاضا دارم فحشم ندهيد و ادبيات شفاهي نثارم نكنيد. خب... ميتوانيد درعوض، روي آن ضـربـدر - همان ضـربدر
بالا، سمت راست را ميگويم - كـليك كنيـد و خــلاص!
سلام
شب تان بخیر
نمیدونم شاید اشتباه میکنم ولی بنظرم مردها درخیلی ازمواقع باهمه توانایی هایی که دارن دوست دارن کاری رو که حتی براحتی میتونن انجام بدن همسرشانبرایشان انجام بده شاید کار خوبی نباشه شایدم این قسمت برای دگر گونی درمغز مردها رشد نکرده و بچه گانه عمل میکنند ولی این علاقه وجود داره نمیدانم چراومتاسفانه خیلی از زنها نمیتونن این مطلب را بپذیرن وخودرا صمیمی جلوه بدند وریشه بعضی کدورتهارا درزندگیشان میدوانند درحالیکه مردها نظری ندارن وتابع خصلتشانند .
موفق باشی
سلام دوست خوبم////////////به وبلاگم دعوتت می کنم/////////////
ما از رابطه ی این زن و مرد چیزی نمی دونیم. آدم وقتی در یک رابطه نفرت زده می شه، کوچکترین و پیش و پا افتاده ترین لذت ها رو هم می تونه از طرف مقابلش دریغ کنه. زن و مرد هم نداره. البته گاهی علت این رفتارها فقط رنجیدگی و تنفر نیست، گاهی هم آدم ها خودخواهند. خیلی خودخواه. و فقط به خودشون فکر می کنند...
تنها چیزی که باید از زندگی آموخت یک کلمه ست "می گذرد"...
lol
ترجیح میدم از تنهایی دق کنم .نه عسل میخوام نه نفس نه زندگی ! خدا رو شکر !
1- فکر کنم در قاصدک خوانده بودم
2 - از همین میترسم که معلق در زمین و هوا ماندم
3- این را نمی دانم در کتاب نادر ابراهیمی خواندم یا ... کجا خواندم ؟ چرا یادم نمی آید ؟
پی نوشت : نمی دونم چی بنویسم... هی نوشتم و هی پاک کردم . آخر گفتم بگم نمی دونم چی بنویسم بهتره .
آدم زياد نمي تونه از روابط زن و مردها سر در بياره !
گاهي هماني كه به چشممان سرد مي آيند انچنان عاشق و وابسته هستند كه بيا و ببين و گاهي هم بر عكس ...
معمولاً همینه وقتی آدم تنهاس از تنهاییش میناله و وقتی باکسیه میخواد تنها باشه
راستی به سلامتی از برجستگی افتادی؟
وامصیبتااااااااااا!
اميدوارم كه شما دچار اين معضل(تاهل) نشده باشي!
یا زهرا...
جداً- نگفته بودی
جداً- نگفته بودی
"گل..".."گل"..
نفس گير است دنياي اين آدم ها و اين شرايط هاي لعنتي !