هفت کتاب

| نظرات 16 |
پروانه دعوتم کرده به یک بازی وبلاگی که باید چند کتاب معرفی کنم. من هم بعد از قرآن و دیوان حافظ و مثنوی و... چند کتاب را با توضیحات مختصری معرفی کردم. هرچند کار سختی بود این انتخاب. و جای خیلی از کتاب های دیگر خالی است
لطفا برای خواندن مطلب روی لینک زیر کلیک کنید.
میرا: داستان بلندی است از کریستوفر فرانک  نویسنده فرانسوی، که لیلی گلستان آن را به فارسی برگردانده است. ماجرای این کتاب در سرزمینی رخ می دهد که تنها بودن در آنجا غیر قانونی است. کسی حق ندارد مجرد باشد و زوجت را حکومت برایت انتخاب می کند. همه دیوارها شیشه ای هستند تا کسی کنج تنهایی نداشته باشد. همه باید خوشحال باشند و برای هم جک تعریف کنند. اگر کسی نخندد، او را جراحی می کنند و بر صورتش نقاب خندانی نصب می کنند.
یک عاشقانه آرام: صحبت کردن راجع به این کتاب و نویسنده اش - نادر ابراهیمی - سخت است. فقط همین را بگویم که اگر عسل ناب می خواهید، پس این کتاب را بخوانید. و قسمتی از متن کتاب: « زندگی را با چیزهای بسیار ساده، پُر باید کرد. ساده‌ها، سطحی نیستند. خرید چند سیب ترش می‌تواند به عمقِ فلسفه‌ی ملاصدرا باشد» و « عیب ندارد، حوصله داشته باش. قیمت عشق همیشه بیش از تحمّل آدمیزاد بوده است... سخت است که زندگی را به یک عاشقانه ی آرام تبدیل کنی؛ باید! اما سخت است، میدانم ... »
عقاید یک دلقک: داستان بلندی است از هاینریش بل. نویسنده، مواردی که در زندگی مان – که شاید به دلیل مانعی به نام حیا - حتی درموردشان فکر هم نمی کنیم را با قلم بی تعارف و با توصیفی زیبا تا حد تهوع آوری کتاب را خواندنی کرده.
مدیر مدرسه: نوشته جلال آل احمد است. شمارش تعداد دفعاتی که این کتاب را خوانده ام را از دست داده ام. یادم می آید حدود ده سال پیش، یک روز صبح با این کتاب وارد قهوه خاونه محمود شمس شدم. قلیان (خوانسار) می کشیدم، کتاب می خواندم، چایی می خوردم، کتاب را ورق می زدم. ظهر یک املت خوردم که مثلا ناهار خورده باشم. و دوباره شروع کردم تا غروب کتاب تمام شد.
پیر مرد و دریا: اثر ارنست همینگوی است. پیرمردی که در دوران جوانی اش ماجراهای هیجان انگیز زیادی در دریا داشته و ماهی های مختلفی را صید کرده، الان هشتاد و چهار روز پی در پی است که ماهی نگرفته. تنها طرفدارش پسر بچه ای بود که کمکش می کرد تا ماهی بگیرد. اما پس از چهل روز که هیچ ماهی به تورشان نیافتاد، پدر و مادر پسرک به او گفتند که پیرمرد سالاو (salao) است یعنی بخت برگشته ترین آدم روی زمین. حالا اگر قصد دارید با این پیر مرد وارد دریا شوید و به نقاطی بروید که حتی ماهیگران جوان تر هم نرفته اند، پیشنهاد می کنم حتما این کتاب را بخوانید.
گزارش یک قتل از پیش اعلام شده: اثری است بی نظیر از گابریل گارسیا مارکز. سوای ماجرا و کشش داستان، کتابی است آموزنده برای کسانی که به نویسندگی علاقه مندند. همه چیز در این کتاب بسیار عالی توصیف شده. آنقدر که خواننده حس می کند خودش در مکانی که داستان اتفاق افتاده حضور دارد.
شما که غریبه نیستید: نوشته هوشنگ مرادی کرمانی است. ماجرا، ماجرای واقعی خود نویسنده است. این که تا پنج سالگی پدرش را ندیده بود، و وقتی پدرش به روستا بر میگردد، دیوانه شده بود و این که پسر کاظم دیوانه بودن سخت است!

پی نوشت ها:
۱- همه دوستان دعوتند برای بازی
۲- همه دشمنان دعوتند برای بازی

16 نظر

نازلي گفت:

نمي دونم چرا وقتي حرفي از کتاب هست بي اختيار ياد راز فال ورق(يوستين گردو)ميافتم،همونطور که وقتي بحثي از فيلم هست، شکست امواج(فون تريه)توي مغزم جرينگ ميکنه.

همسرت گفت:

آقای محترم احتراما گنده تر از تو خالی می بندن اساسی تو که کجای این دنیایی-لذا خواهشمندم دروغ نگو سپاسگذارم

ماهیچ ، ما نگاه گفت:

کتاب ...

عاشقانه آرام ...
دخترک بی ادا سر سفره ام نشست و من بی هوا دلبسته شدم...

پیر مرد و دریا هم خواندم ...

×بانو! گفت:

خودت خواستیاااااااا بیا ببر![شیطونک] انقد گارت میگیره که از آزمایش کردن پشیمون شی

×بانو! گفت:

از موضوع کتاب میرا خیلی خوشم اومد حتماً میخونمش
پاسخ: این کتاب سال 1354 توقیف شده بود دوباره در سال 1384 اجازه انتشار گرفت. ولی این اواخر مجددا توقیف شد. خلاصه اینکه نایاب است این کتاب

ماهیچ ، ما نگاه گفت:

تازه من بلتم هشت کتابه ... نه هفت کتاب

×بانو! گفت:

ببین مهدی این وقتی مثلاً بیهوش بود هم دست دکترشو یجوری گاز گرفت که 1متر باند پیچید دورش حالا فکر میکنی اگه به سیبیلاش دست بزنی دقت کن "دست بزنی" نه اینکه "بکنی" احتمالاً چه بلایی سرت میاد؟؟ تیکه تیکه میشی آیا؟!
حالا بازم دوس داری به تحقیقاتت ادامه بدی؟! [خونسرد]

×بانو! گفت:

ای بابا مثل اینکه کلاً قسمت نیست من رمان بخونم! چون دست رو هر کتابی میذارم نایاب میشه!

پروانه گفت:

سلام از اينكه دعوتمو قبول كردين ممنونم.. راستش كتابا خيلي خاصي انتخاب كردين مشتاق شدم بخونمشون..

سبک سر گفت:

سلام، مرسی به خاطر معرفی کتاب ها...
کتاب شما که غریبه نیستید رو نخوندم. چه جالب: پسر کاظم دیوانه بودن سخت است.
باید خوندنی باشه...

ماندا گفت:

خب به جز میرا من همه رو خوندم.
همین پریروز "شما که غریبه" نیستید رو تموم کردم .تا چندین صفحه از کتاب رفته بود حتی بعد از اشاره به اسمش هم توی باغ نبودم که داستان زندگی خودشه !!
قشنگ بود،کتاب خوندن واقعا لذت بخشه

منوچهر گفت:

سلامآ قا مهدی
ممنون از حضورتان
بازی خوبیه نام کتابهای سرشناس وبه روز گرفته تا کتابهای ناشناخته وحتی سلیقه افراد در نوع کتاب منتخب میتونه معرفی بشه .

هملت گفت:

مهدی جان خیلی جیگری.همین فعلا.

عالی نوشتی... واقعا حال کردم..... منظورم در مورد گزینه هایی هست که توی کامنت وبلاگم گذاشتی...

گل‌ناز گفت:

سلام
کتاب‌های خوبی معرفی کردی! هر کدوم یه دنیان!

اولی و آخری رو نخوندم. باید بخونم جالب به نظر میرسن!

پيغام خود را بگذاريد

لطفا برای ثبت نظرتان، در کادر زیر بنویسید حاصل جمع دو با دو چند می‌شود (به عدد لطف کنید) و سپس روی submit کلیک کنید. (شرمنده! آنقدر اسپم ارسال شد تا مجبور شدم این کد امنیتی را بگذارم.)

(required):

مهدي آريان هستم. اهل ري. مثلا روزنامه‌نگار شايد هم گرافيست. قرار است در اين وبلاگ مطالب طنز نوشته شود. حالا اگر ديديد گاهي جانم به لب رسيد و چرندي تحويل دادم - كه زياد هم از اين اتفاقات برايم مي‌افتد و معمولاهم چرند مي‌نويسم - اگر خوشتان نيامد، تقاضا دارم فحشم ندهيد و ادبيات شفاهي نثارم نكنيد. خب... مي‌توانيد درعوض، روي آن ضـربـدر - همان ضـربدر بالا، سمت راست را مي‌گويم - كـليك كنيـد و خــلاص!

درباره این نوشته

این صفحه حاوی یک نوشته است که توسط مهدي آريان در May 27, 2010 1:09 AM منتشر شده است.

پشت پنجره نشسته‌ام نوشته قبلی اين بلاگ بود

بازی آینده نگری وبلاگ ها نوشته بعدی اين بلاگ است

نوشته های اخیر را می توانید در صفحه نخست مشاهده نمایید و یا به آرشیو مراجعه کنید تا تمامی نوشته ها را مشاهده کنید.

با
قدرت مووبل تایپ 4.32-en