گفتوگو با یک چوپان دروغگو
تنها چند گوسفند برایش مانده که همهشان از ترس لاغرند و از ظاهرشان اینطور بر میآید که بر اثر حضور در حادثهای تلخ، به روانشناس نیاز دارند. خودش هم مشغول ور روفتن با یک نی شکسته است. مینشینم و شروع به صحبت میکنم.
:: سلام آقای چوپان دروغگو.
سلام. لطفا به من نگویید دروغگو.
:: یعنی مدعی هستید که دروغگو نیستید؟
معلوم است که دروغگو نیستم. من فقط همان چندبار را - آن هم برای شوخی - دروغ گفتهام و نتیجهاش را هم که کاملا نا عادلانه بود دیدم. مطمئن باشید من از خیلیها کمتر دروغ میگویم. اما یا از بدشانسی است یا پارتی بازی که من شدهام انگشتنمای مردم.
:: گفتید نا عادلانه. بگید چرا آن نتیجه را ناعادلانه میدانید؟
شما فقط آن قسمتی از ماجرا را میدانید که بهتان گفتهاند. من حرفهای شنیدنیتری دارم. هر روز باید از صبح زود میرفتم چراگاه تا غروب. خب حوصلهام سر میرفت. سرگرمی چوپانان نی زدن است که نی من هم شکسته. ایناهاش. این شد که برای سرگرمی خواستیم یک شوخی کنیم.
:: بهتر نبود سرگرمی دیگری انتخاب میکردید؟
مشکل شماها این است که زود قضاوت میکنید. من خیلی سعی کردم سرگرمی دیگری پیدا کنم و از راه درست کارم را پیشببرم ولی نشد. یعنی مجبورم کردند دست به این اقدام بزنم.
مثلا به یکیشان که نمیتوانم نامش را ببرم گفتم این پیاسپی رو بهم قرض بده. گفت باتری ندارد. گفتم خودم باتری میگیرم، گفت: آهان یادم اومد اصلا خرابه! از چند نفر دیگر هم که نمیتوانم نامشان را ببرم کمکهای دیگری خواستم که همگی سر باز زدند.
:: حرف آخر ندارید؟
حرف که زیاد دارم، اما مجال کو؟ فقط از شما تشکر میکنم که این رسانه را در اختیار من گذاشتید تا بتوانم من هم حرفهایم را بزنم و مردم خودشان قضاوت کنند.
:: سلام آقای چوپان دروغگو.
سلام. لطفا به من نگویید دروغگو.
:: یعنی مدعی هستید که دروغگو نیستید؟
معلوم است که دروغگو نیستم. من فقط همان چندبار را - آن هم برای شوخی - دروغ گفتهام و نتیجهاش را هم که کاملا نا عادلانه بود دیدم. مطمئن باشید من از خیلیها کمتر دروغ میگویم. اما یا از بدشانسی است یا پارتی بازی که من شدهام انگشتنمای مردم.
:: گفتید نا عادلانه. بگید چرا آن نتیجه را ناعادلانه میدانید؟
شما فقط آن قسمتی از ماجرا را میدانید که بهتان گفتهاند. من حرفهای شنیدنیتری دارم. هر روز باید از صبح زود میرفتم چراگاه تا غروب. خب حوصلهام سر میرفت. سرگرمی چوپانان نی زدن است که نی من هم شکسته. ایناهاش. این شد که برای سرگرمی خواستیم یک شوخی کنیم.
:: بهتر نبود سرگرمی دیگری انتخاب میکردید؟
مشکل شماها این است که زود قضاوت میکنید. من خیلی سعی کردم سرگرمی دیگری پیدا کنم و از راه درست کارم را پیشببرم ولی نشد. یعنی مجبورم کردند دست به این اقدام بزنم.
مثلا به یکیشان که نمیتوانم نامش را ببرم گفتم این پیاسپی رو بهم قرض بده. گفت باتری ندارد. گفتم خودم باتری میگیرم، گفت: آهان یادم اومد اصلا خرابه! از چند نفر دیگر هم که نمیتوانم نامشان را ببرم کمکهای دیگری خواستم که همگی سر باز زدند.
:: حرف آخر ندارید؟
حرف که زیاد دارم، اما مجال کو؟ فقط از شما تشکر میکنم که این رسانه را در اختیار من گذاشتید تا بتوانم من هم حرفهایم را بزنم و مردم خودشان قضاوت کنند.
7 نظر
پيغام خود را بگذاريد
مهدي
آريان هستم. اهل ري. مثلا روزنامهنگار شايد هم گرافيست. قرار است در اين
وبلاگ مطالب طنز نوشته شود. حالا اگر ديديد گاهي جانم به لب رسيد و چرندي
تحويل دادم - كه زياد هم از اين اتفاقات برايم ميافتد و معمولاهم چرند
مينويسم - اگر خوشتان نيامد، تقاضا دارم فحشم ندهيد و ادبيات شفاهي نثارم نكنيد. خب... ميتوانيد درعوض، روي آن ضـربـدر - همان ضـربدر
بالا، سمت راست را ميگويم - كـليك كنيـد و خــلاص!
از شما ممنونم که باز می نگارید...
فقط وسطش یکهو غیبتان نزند
منم مدت کمیه دارم می نویسم.. خوشحالم شما هم برگشتین.. واقعا تا الان اینجوری به چوپان دروغگو نگاه نکرده بودم..
آقا خیلی باحال بود نگاه زیبایی دارید. تبریک می گم.
یکی بیاید پی سی یا لپ تاپش را به ما قرض بدهد اگرنه ما هم مجبور میشویم دروغ بگوییم!
آدرس جدیدم اینه راستی!
آقا من اصن بعد از خوندن این متن، پی اس پی رو وقف چوپانای کلگری کردم :اسماعیلی آدم متنبه
پر از تیکههای جالب بود.
سلام آقا واقعا خیلی خوب می نویسید من
تقریبا یه ماهی است که با سایت جالبتون
اشنا شدم نمی گم همیشه ولی هفته ای دو بار
سری بهتون میزنم و وقتی مطالبتونو
میخونم واقعا به سوادتون پی می برم چون
اینطور نوشتن از آدمای بیسواد برنمیاد
منظورم بعضیاس که خیلی ادعا میکنن اما
طبل توخالین و فقط وقت آدمو میگیرن . دست
مامان و بابای شما درد نکنه که همچین پسر
گلی رو تربیت کردن امیدوارم تو زندگیتون
موفق و خوشبخت باشید. مطالب مترو دیونه
خیلی باحال بود .....