طنز: مهر 1389 Archives
یکی نیست بگه آخه مردک! مگه تو مترو جای باد بیرون دادنه؟ منظورم از اون بادهاییه که از پایین میاد. بدون صدا ولی با بو! اون هم تو واگنی که هم شلوغه و هم فنش خرابه. درسته با این کارت باعث می شی واگن خلوت بشه، اما فکر نکردی تو اون مدتی که قطار توی تونله تا موقعی که برسه به ایستگاه چند دقیقه طول می کشه؟
آخه لامصب! کی می تونه این همه مدت نفسش رو حبس کنه؟ مگه مردم قهرمان زیرآبی رفتن هستند که بتونن این همه نفسشون رو حبس کنند؟ خودت ندیدی چه قدر رنگ ملت کبود شده بود؟
از همه بدتر: بدون صدا انجام دادی و خودت رو معرفی نکردی و با این کارت باعث شدی همه اهالی اون حوالی، با چشم مظنون به همدیگه نگاه کنن. احتمالا هرکی هم یکی رو تو ذهن خودش خاطی فرض کرده.
آخه نامرد! تو که اینطوری هستی حد اقل کمتر لوبیا بخور... این همه شدید؟ این همه با دز بالا؟
حالا اگه یه موقعی، تو یک بعد از ظهر پاییزی که نسیم خنکی از روبرو میاد، یه نیگا به دور و برت کنی و ببینی خلوته و مطمئنی نسیم خنک پاییزی به شدتی هست که می تونه خیلی زود همه آثارش رو از بین ببره این کار رو می کردی یه چیزی... ولی آخه مردک! مگه تو مترو جای...
پی نوشت ها:
۱- فکر کنم کار همون یارو قد بلنده بود که کمی شوره هم از لای موهای چربش پیدا بود.
۲- خیلی دلم می خواست به اون مرد چاقه که یه جوری بهم نیگا می کرد بگم: به جون خودم من نبودم.
۳- مدتیه از پاییز گذشته و با اینکه گاهی هوا ابری میشه، اما از بارون خبری نیست. حالا که خدا ابر می فرسته ولی بارون نه، من هم وضو می گیرم ولی نماز نمی خونم!
آخه لامصب! کی می تونه این همه مدت نفسش رو حبس کنه؟ مگه مردم قهرمان زیرآبی رفتن هستند که بتونن این همه نفسشون رو حبس کنند؟ خودت ندیدی چه قدر رنگ ملت کبود شده بود؟
از همه بدتر: بدون صدا انجام دادی و خودت رو معرفی نکردی و با این کارت باعث شدی همه اهالی اون حوالی، با چشم مظنون به همدیگه نگاه کنن. احتمالا هرکی هم یکی رو تو ذهن خودش خاطی فرض کرده.
آخه نامرد! تو که اینطوری هستی حد اقل کمتر لوبیا بخور... این همه شدید؟ این همه با دز بالا؟
حالا اگه یه موقعی، تو یک بعد از ظهر پاییزی که نسیم خنکی از روبرو میاد، یه نیگا به دور و برت کنی و ببینی خلوته و مطمئنی نسیم خنک پاییزی به شدتی هست که می تونه خیلی زود همه آثارش رو از بین ببره این کار رو می کردی یه چیزی... ولی آخه مردک! مگه تو مترو جای...
پی نوشت ها:
۱- فکر کنم کار همون یارو قد بلنده بود که کمی شوره هم از لای موهای چربش پیدا بود.
۲- خیلی دلم می خواست به اون مرد چاقه که یه جوری بهم نیگا می کرد بگم: به جون خودم من نبودم.
۳- مدتیه از پاییز گذشته و با اینکه گاهی هوا ابری میشه، اما از بارون خبری نیست. حالا که خدا ابر می فرسته ولی بارون نه، من هم وضو می گیرم ولی نماز نمی خونم!
۱
مسافرین محترم! خط قرمز لبه سکو، حریم ایمنی شماست. لطفا از آن عبور ننمایید. متشکرم.مسافرین محترم! لطفا از خط قرمز لبه سکو عبور ننمایید. متشکرم.
مسافرین محترم! از خط قرمز لبه سکو عبور ننمایید.
آقای محترم بیا عقب وایسا.
هو... بیشعور!... بیا عقب.
۲
- آقا هل نده... هو....- من نیستم که... از عقب هل می دن....
- اهه... حیوون! می گم هل نده...
- حیوون باباته... یابو!
- درق
۳
خواهرا! برادرا! بابام مرده، صاحب خونمون معتاده، مادرم ایدز گرفته(!) دیگه نمی تونه کار کنه. باور کنید من گدا نیستم!پی نوشت: خدایا چرا من؟
مهدي
آريان هستم. اهل ري. مثلا روزنامهنگار شايد هم گرافيست. قرار است در اين
وبلاگ مطالب طنز نوشته شود. حالا اگر ديديد گاهي جانم به لب رسيد و چرندي
تحويل دادم - كه زياد هم از اين اتفاقات برايم ميافتد و معمولاهم چرند
مينويسم - اگر خوشتان نيامد، تقاضا دارم فحشم ندهيد و ادبيات شفاهي نثارم نكنيد. خب... ميتوانيد درعوض، روي آن ضـربـدر - همان ضـربدر
بالا، سمت راست را ميگويم - كـليك كنيـد و خــلاص!