تا این جا، در سلسله مطالب «برای آنها که نمینویسند» گفتیم که برای نوشتن، کافی قلم و کاغذ بردارید و شروع به نوشتن کنید تا جایی که عادت به نوشتن کنید. بعد در مورد سوژه پردازی گفتیم و ورودی نوشته و اینکه نگذارید سوژهتان خاک بخورد.
در این قسمت در مورد جذاب نوشتن خواهیم گفت. از مهمترین مواردی که باعث میشود نوشتهتان خوانده شود، جذاب نوشتن است که برای خودش هنری است... . برای توضیح بهتر جذاب نوشتن بگذارید مثالی بزنم: فرض کنید جایی اتفاقی افتاده. مثلا یک تصادف در خیابان. افرادی هم این صحنه را دیدهاند. حالا اگر از هرکدام بخواهیم این اتفاق یکسان را توضیح بدهند، هرکس به روش خود توضیح میدهد. ممکن است برخی هیجان انگیز، برخی تلخ و ناگوار، برخی هم کسل کننده و یا حتی برخی موضوع را خندهدار تعریف کنند. اتفاق، همان اتفاق است. اما نوع تعریف کردن باعث میشود که تعریف کردن برخی جذاب تر باشد.
و یا مثال سادهتر: لطیفه تعریف کردن. یک لطیفه را برخی بهتر تعریف میکنند و شنیدنیتر، اما برخی بیمزه و کسل کننده.
پس نوشته هم باید طوری باشد که خواننده را جذب کند. اینکه برای تعریف موضوع، از چه کلمههایی استفاده میکنیم و جملهبندیها چهطور باشد خیلی مهم است. اما یک روش سادهتری هم برای بهتر نوشتن هست که در اغلب کلاسهای نویسندگی هم پیشنهاد میشود و آن اینکه (یا این آن که) موضوعی را که میخواهید بنویسید، در ابتدا برای خودتان تعریف کنید و ضبط کنید. چون اساسا ما تعریف کردنمان بهتر از نوشتنمان است. همانطور که شنیدنمان بهتر از خواندنمان است. چرا که اغلب ما شاید ترجیح دهیم ماجرایی را بشنویم تا بخوانیم.
این عادت شاید ریشه در عادت اجدادمان باشد که در قهوهخانهها به نقال گوش میدادند یا در دور کرسی، به قصههای مادر بزرگ.
گذشته از آن، همیشه موقع تعریف کردن موضوعی، برای اینکه مخاطبمان مستقیم در چشمانمان خیره شده، خوب متوجه میشویم که حوصلهاش سر میرود، بنابراین سعی میکنیم حرفهایمان را آب و تاب دهیم و این خود، تمرینی شده تا بهتر تعریف کنیم.
خلاصه وقتی داستانتان را برای خودتان به صورت شفاهی تعریف کردید، میتانید آن را بنویسید و بعد ویرایش کنید.
برای آنها که نمینویسند - قسمت چهارمبرای آنها که نمینویسند - قسمت سومبرای آنها که نمینویسند - قسمت دومبرای آنها که نمینویسند - قسمت اول