خودآزاریم، بهانه گیر آورده و چه چه میزند! صبر میکنم درد شدید حسادت مثل جریان الکتریسته از سراسر تنم عبور کند! ناامیدانه به خود میگویم اگر او در آن خیابان نزدیک مترو با زنی لحظهی شادی داشته باشد هیچ چیز در دنیا نمیتواند آن را خراب کند! مغزم مثل آبکشی با سوراخهای گشاد شده است که فکر و خیال، چند تا چند تا از آن عبور میکنند و به ذهنم هجوم میآورند! نمیتوانم به ترتیب به چیزی فکر کنم. در آن واحد میروم و میمانم. میبخشم و انتقام میگیرم. راه میروم و میایستم. در نهایت یک خیال سمجتر از بقیه است، خیال زن و مرد عاشق.
پرندهی من - فریبا وفی | ارسالی از گلاره بیابانی
----------------------------
اگر دختر به دنیا بیایی، خیلی چیزها را باید یاد بگیری اول اینکه باید خیلی بجنگی تا بتوانی بگویی آنروز که حوا سیب ممنوعه را چید گناه بهوجود نیامد آنروز یک فضیلت پرشکوه به دنیا آمد که به آن «نافرمانی» میگویند.
نامه به کودکی که هرگز زاده نشد- اوریانا فالاچی| ارسالی از محسن یعقوبی
----------------------------
بیچاره آینده ! با وجود اینکه همیشه در انتظارش هستند هنگامی که به حال تبدیل میشود زیبندگی و لطافت خود را از دست میدهد !
ماکسیم گورکی - همسفر من | ارسالی از مریم رضوانپور
----------------------------
استاد (فرخ نعمتی): میدونی بدتر از عشق بیفرجام چیه؟ فرجام بدون عشق!
برف روی شیروانی داغ - محمدهادی کریمی | ارسالی از محمدرضا حاجی زاده
----------------------------
این فقط یه پیشنهاده. روش فکر کنین: در این دنیا برای کفری کردن آدمهای رذلی که میخوان همه چیز رو از اونچه هست برات سختتر کنن، راهی بهتر از این نیست که وانمود کنی از هیچ چیز دلخور نیستی.
دیوانه از قفس پرید - میلوش فورمن | ارسالی از مرجان نیری
----------------------------
همچنان منتظر بخشهای انتخابی شما هستیم...
info@welgard.ir
فکر می کردم آدم ها همانطور که آمده اند، می روند. نمی دانستم که نمی روند. می مانند. ردشان می ماند حتی اگر همه چیزشان را هم با خودشان بردارند و بروند.
رویای تبت - فریبا وفی | ارسالی از میثم رمضانپور
--------------------------------
شازده کوچولو از مرد الکلی پرسید : چرا الکل میخوری ؟
مرد الکلی گفت : برای اینکه فراموش کنم .
شازده کوچولو پرسید : چی رو فراموش کنی؟
مرد گفت : که غصه دارم .
شازده کوچولو پرسید غصه چی داری ؟
مرد گفت : که الکل می خورم.
شازده کوچولو - آنتوان دوسنت اگزوپری | ارسالی از مریم رسولی
--------------------------------
لذت حاصل از بخشش [صدقه] لذتی تکبراساس و غیر اخلاقی است. لذت ثروتمندی است از دارایی و توانایی خود. لذت حاصل از مقایسۀ شان اوست با شان گدا. صدقه هم دهنده را تباه می کند هم گیرنده را...
شیاطین - فیودور داستایوسکی | ارسالی از محسن یعقوبی
--------------------------------
اقدس: شنیدم هیشکی نمیتونه دل گنده تو رو بشکونه! چی شده داش آکل؟
داش آکل: روی زخم دل مرد هیشکی نمیتونه مرهم بذاره، زن!
اقدس: میدونم که همه کوچیکتر از اون هستن که بتونن کاری برات بکنن. من فقط میتونم برات برقصم و سر تو گرم کنم. اما مادرم بهم میگفت: «وقتی مرد غم داره، یه کوه درد داره.»
داش آکل: وقتی مرد غم داره یه کوه درد داره ... اسم مادرت چی بود زن؟
اقدس: مرجان!
فیلم داش آکل - مسعود کیمیایی | ارسالی از محمدرضا حاجی زاده
--------------------------------
لویی: این تنها راه نجات ماست، مگه نه؟
پاپیون: آره
لویی: فکر میکنی موفق بشیم؟
پاپیون: مگه فرقی هم میکنه؟
پاپیون - فرانکلین جی شافنر | ارسالی از نرگس شفیعی
همانطور که در شماره قبل گفتیم، از این شماره بخشی را با عنوان
«پاراگراف» اضافه کردیم. در این بخش قرار است متنی به اندازه یک پاراگراف از
کتاب یا دیالوگی از فیلم انتخاب شود و در ادامه مشخصات کتاب یا فیلم آورده
شود تا به این ترتیب بخشی از لذت خواندن کتابها و دیدن فیلمها را با هم
به اشتراک بگذاریم.
تمام دوستانی که علاقه داشته باشند، میتوانند در این بخش با ما همکاری
کنند. تنها کافی است یک پاراگراف به یادماندنی از کتابی که خواندهاید یا
دیالوگی از فیلمی که دیدهاید را همراه با مشخصاتشان به نشانی
info@welgard.ir ارسال کنید.
برای این شماره چهار «پاراگراف» را انتحاب کردیم که در ادامه میخوانید:
وقتی باد از سمت غرب میآید، بیشتر بوی تخم مرغ گندیده میدهد. اگر از سمت شرق بوزد، یک جور بوی گوگرد است که گلو را میسوزاند. باد شمال دودی سیاهرنگ را یکراست به طرفمان میآورد. و وقتی باد از جنوب بلند میشود، که خوشبختانه زیاد پیش نمیآید، در یک کلام، واقعا بوی کثافت میدهد.
کتاب سرگیجه، نوشته ژوئل اگلوف، ترجمه موگه رازانی، نشر کلاغ | ارسالی از مریم رضوانپور
-----------------------------------------
جاناتان لیوینگستون به همراه دو مرغ ستارهگون اوج گرفت و در تاریکی مطلق آسمان ناپدید شد. دوستانش او را به خانهای بردند که نامش بهشت بود. او گفت: پس خانه من این جاست! در بهشت!
جاناتان از چیانگ، مرغ فرزانه، سؤال میکند: از این به بعد چه اتفاقی میافتد؟ آیا اینجا واقعا بهشت است؟
"جاناتان، بهشت یک مکان نیست و یک زمان هم نیست! بهشت یعنی جایی که تو آنجا حضور داشته باشی. حضوری با لذت، و درنهایت سرعت. بهشت یعنی: کامل شدن! تو زمانی شروع به لمس کردن بهشت خواهی کرد، که به سرعت کامل برسی. جاناتان میگوید: چیانگ، سرعت کامل چقدر است؟
عدد یک محدودیت است. سرعت کامل، عدد ندارد. زیرا کمال نامحدود است. پس تو باید بدانی که یک مرغ دریایی، نمونهی نامحدودی از آزادی است؛ و تمامی بدن تو از نوک یک بال تا نوک بال دیگر، چیزی نیست جز اندیشه تو برای پرواز و حرکت برای رسیدن به کمال...
قسمتی از کتاب جاناتان مرغ دریایی اثر ریچارد دیوید باخ، ترجمهی لادن جهانسوز | ارسالی از سجاد صادقی
-----------------------------------------
دروغگو دشمن خداسـت، چقدر دشمن داری خدا، دوستات هم که ماییم یه مشت عاجز و علیل و ناقص العقل که در حقشون دشمنی کردی...!
فیلم سوته دلان اثر علی حاتمی | ارسالی از محمد رضا حاجی زاده
-----------------------------------------
دختر زیر نگاه پرشرم شمالیام لبخند زد و به نرمی مه واقعی پرسید:
- اینجا چه می خواهید؟
- برای عسل آمده ام : عسل اصل.
- منم . منم عسل اصل.
- عسل می خواهم نه کندوی عسل با صد هزار زنبور گزنده ی بی پروا.
عسل خندید.
- منم. اسمم «عسل» است و اصل اصلم.
- اسم و رسمت یکیست میبینم.
کتاب یک عاشقانهی آرام اثر نادر ابراهیمی | ارسالی از زیبا
-----------------------------------------
همچنان منتظر بخشهای انتخابی شما هستیم...
info@welgard.ir
مجله اینترنتی ولگرد تصمیم گرفته از شماره آینده، بخشی را با عنوان «پاراگراف» اضافه کند. در این بخش قرار است متنی به اندازه یک پاراگراف از کتاب یا دیالوگی از فیلم انتخاب شود و در ادامه مشخصات کتاب یا فیلم آورده شود تا به این ترتیب بخشی از لذت خواندن کتابها و دیدن فیلمها را با هم به اشتراک بگذاریم.
تمام دوستانی که علاقه داشته باشند، میتوانند در این بخش با ما همکاری کنند. تنها کافی است یک پاراگراف به یادماندنی از کتابی که خواندهاید یا دیالوگی از فیلمی که دیدهاید را همراه با مشخصاتشان به نشانی info@welgard.ir ارسال کنید.
منتظر هستیم...