تمامی عناصری که میتوان در رمان بسط داد، در داستان کوتاه باید به صورت موجز و در نهایت ِ تأثیرگذاری باشد. در داستان کوتاه مدرن باید به فضای خالی، سفید و ناگفتهی میان واژگان دقت شود.
بارها سوال شده است که چگونه میتوان داستان کوتاه خوبی نوشت؟ آیا با رفتن به کلاسهای داستاننویسی میتوان چند داستان بنویسیم؟ و از این قبیل...
حقیقتاً نوشتن یک داستان کوتاه خوب، به مراتب کاری دشوارتر از نوشتن یک رمان است. بله، در ابتدا ممکن است این امر تعجبآور باشد. چهارچوب رمان از تاریخ و سفرنامهها گرفته شده است اما داستان کوتاه از حکایات و فرهنگ عامیانه. نکتهی بسیار مهم این است که تفاوت رمان با داستان کوتاه مدرن صرفاً کمّی نیست، بلکه کیفی است. در رمان تمام عناصر در جای خود قرار دارد. نقطهی شروع، میانه و فرجام داستان، سیر خطی طی میکند و خواننده را گیج نمیکند. وقفهافتادن در خواندن رمان سرخط را از خواننده دور نمیکند اما در داستان کوتاه مدرن، همهچیز در نوسان است. اتفاقات و روند داستان به تداعیهای شخصیت داستان بستگی دارد. ما گاهی حتی نام شخصیت داستان کوتاه مدرن را نمیدانیم، فقط با او در داستان هممسیر میشویم. تمامی عناصری که میتوان در رمان بسط داد، در داستان کوتاه باید به صورت موجز و در نهایت تأثیرگذاری باشد. نویسنده باید با محاسبهای دقیق رویدادها و تداعیها را در داستان جای بدهد و به اوج برساند. در داستان کوتاه مدرن باید به فضای خالی، سفید و ناگفتهی میان واژگان دقت شود. از مفاهیم تلویحی و استعاری برای رهنمونکردن خواننده استفاده میکنیم، نه اینکه علت اتفاقات را بگوییم. خواننده در میان خطوط به دنبال پاسخی برای چراییها و آن سطح ناپیدا میگردد و وظیفهی نقد ادبی، دریافت معنی ثانوی است. امروزه داستان کوتاه به منظور بیان ِ معضلات اجتماعی و فرهنگی نوشته میشود.