پاراگراف ۱

همانطور که در شماره قبل گفتیم، از این شماره بخشی را با عنوان «پاراگراف» اضافه کردیم. در این بخش قرار است متنی به اندازه یک پاراگراف از کتاب یا دیالوگی از فیلم انتخاب شود و در ادامه مشخصات کتاب یا فیلم آورده شود تا به این ترتیب بخشی از لذت خواندن کتاب‌ها و دیدن فیلم‌ها را با هم به اشتراک بگذاریم. تمام دوستانی که علاقه داشته باشند، می‌توانند در این بخش با ما همکاری کنند. تنها کافی است یک پاراگراف به یادماندنی از کتابی که خوانده‌اید یا دیالوگی از فیلمی که دیده‌اید را همراه با مشخصات‌شان به نشانی info@welgard.ir ارسال کنید. برای این شماره چهار «پاراگراف» را انتحاب کردیم که در ادامه می‌خوانید:

وقتی باد از سمت غرب می‌آید، بیش‌تر بوی تخم مرغ گندیده می‌دهد. اگر از سمت شرق بوزد، یک جور بوی گوگرد است که گلو را می‌سوزاند. باد شمال دودی سیاه‌رنگ را یک‌راست به طرفمان می‌آورد. و وقتی باد از جنوب بلند می‌شود، که خوش‌بختانه زیاد پیش نمی‌آید، در یک کلام، واقعا بوی کثافت می‌دهد.

کتاب سرگیجه، نوشته ژوئل اگلوف، ترجمه موگه رازانی، نشر کلاغ | ارسالی از مریم رضوان‌پور

-----------------------------------------

جاناتان لیوینگستون به همراه دو مرغ ستاره‌گون اوج گرفت و در تاریکی مطلق آسمان ناپدید شد. دوستانش او را به خانه‌ای بردند که نامش بهشت بود. او گفت: پس خانه من این جاست! در بهشت!
جاناتان از چیانگ، مرغ فرزانه، سؤال می‌کند: از این به بعد چه اتفاقی می‌افتد؟ آیا اینجا واقعا بهشت است؟
"جاناتان، بهشت یک مکان نیست و یک زمان هم نیست!  بهشت یعنی جایی که تو  آنجا حضور داشته باشی. حضوری با لذت، و درنهایت سرعت. بهشت یعنی: کامل شدن! تو زمانی شروع به لمس کردن بهشت خواهی کرد، که به سرعت کامل برسی. جاناتان می‌گوید: چیانگ، سرعت کامل چقدر است؟
عدد یک محدودیت است. سرعت کامل، عدد ندارد. زیرا کمال نامحدود است. پس تو باید بدانی که یک مرغ دریایی، نمونه‌ی نامحدودی از آزادی است؛ و تمامی بدن تو از نوک یک بال تا نوک بال دیگر، چیزی نیست جز اندیشه تو برای پرواز و حرکت برای رسیدن به کمال...

قسمتی از کتاب جاناتان مرغ دریایی اثر ریچارد دیوید باخ، ترجمه‌ی لادن جهانسوز | ارسالی از سجاد صادقی

-----------------------------------------

دروغ‌گو دشمن خداسـت، چقدر دشمن داری خدا، دوستات هم که ماییم یه مشت عاجز و علیل و ناقص العقل که در حقشون دشمنی کردی...!
فیلم سوته دلان اثر علی حاتمی | ارسالی از محمد رضا حاجی زاده

-----------------------------------------

دختر زیر نگاه پرشرم شمالی‌ام لبخند زد و به نرمی مه واقعی پرسید:
- اینجا چه می خواهید؟
- برای عسل آمده ام : عسل اصل.
- منم . منم عسل اصل.
- عسل می خواهم  نه کندوی عسل با صد هزار زنبور گزنده ی بی پروا.
عسل خندید.
- منم. اسمم «عسل» است و اصل اصلم.
- اسم و رسمت یکی‌ست می‌بینم.
 
کتاب یک عاشقانه‌ی آرام اثر نادر ابراهیمی | ارسالی از زیبا

-----------------------------------------

همچنان منتظر بخش‌های انتخابی شما هستیم...
info@welgard.ir