فراق

sajad-sadeghi.jpgسجاد صادقی
سکوت عاشقانه‌ای مرا فرا گرفته است
و در فراق روی تو دلم عزا گرفته است
نیامدی و سال‌هاست که غم گرفته این سرا
بیا و مرهمی بیار که غم سرا گرفته است
گله نمی‌کنم ز تو که رفته‌ای ز پیش من
چرا که از دلم تو را خود خدا گرفته است
ببخش اگر صدای من، به گوش تو نمی‌رسد
دلیل، بغض شاعر است که این صدا گرفته است
ز چشم اشک و سینه درد و آه بی‌قرار من
گمان حکومت خزان دوباره پا گرفته است
ز دوریت کمر شکست و قد خمید و خسته‌ام
بیا ببین که عاشقت به دست عصا گرفته است
ز وسعت دلم برفت خنده‌های زورکی
ز رفتنت غمی بزرگ سراغ ما گرفته است