محمدمهدی یعقوبی
پدر نوری اگر این کلبه ام داشت
بدان با رفتنت اینجا نباشد
مرا غفلت عجب در خواب خوش برد
که بعد خواب خوش بابا نباشد
مرا حسرت ، مرا شیون ، مرا غم
چرا اینجا کسی با ما نباشد
چنین است رسم این چرخ و تو گردون
زمانه را کسی دعوا نباشد
عجل بود و کمی خامی جوانی
که گرمایت در این سرما نباشد
مه دی بود و تاریکی وغربت
که غمخواری بجز شب ها نباشد
تقدیم به خاک پاک پدر
۲۱ خرداد ۸۲