مسافران بهار

mehdiyaghobi.jpgمهدی یعقوبی

خندۀ شکوفه ها توی بهار
سلام ستاره ها بروی ماه
رقص ماهی توی تنگ کوچیکش
سبزی سبزه توی هفت سین سفره
همگی نوید خوش حالی میدن
سیر و سرکه
دل من شور میزنه
نکنه بهار بیاد
مسافرو جا بزاره
توی آینه یه نظر
هست نگاه دل من
روی خطای قشنگ قرآن
سورۀ یاسینه
رسم بابا این بود
که نظر کنیم بروی قرآن مجید
تا بخیر بشه حاجتامون
.......
خدا جون !
مسافرا کی میرسن ؟
گلهای پرپر باغ کی می رسن ؟
که اگر اونا نَیان
بهارامون زمستونه
دل ماهی ، دل من
تو زندونه
ماهی جون !؟
داری با کی حرف کی زنی ؟
از چیه !؟ این همه بال بال می زنی !؟
ماهی گفت می خوام برات گریه کنم
تنگ آبم و با اشک سراب کنم !
 هرکسی که رفته ، دیگه نمیاد .
حتی تو بهارا هم گریه کنی ...
اون نمیاد
ولی آرزو دارن مسافرا
بهارا رو شادی کنی
مثل گنجیشکا بری
درون باغ بازی کنی
نه بهار ، بلکه زمستونا رو هم بهار کنی
تا بشه نوبت ما
سعی بکنیم
 تلا ش کنیم
تا که عاقبت همه ، سفر کنیم