دکان داران موسیقی

گزارشی از اسپانسرهای صدا
aryan-mahdi.jpgمهدی آریان

spanser.jpg«برای تست آواز آمده‌ام.» این جمله، کلیدی برای ورود به یک دفتر اسپانسر صداست. جایی که اگر خودت را گزارشگر معرفی کنی، تمایل چندانی برای صحبت کردن با تو را ندارند.
از در که وارد می‌شوی سه‌تارها و تارهای روی دیوار، توجهت را جلب می‌کنند. روی دیوار مقابل هم انواع گیتار کلاسیک و الکترونیکی نصب شده است. سر که می‌گردانی، کتابخانه‌ای می‌بینی پر از کتاب‌های موسیقی؛ شرقی و غربی.
این نوع تلفیق دنیای سنتی و مدرن، بیشتر به مغازه‌ای می‌ماند که جنس جور دارد و قصد دارد «مشتری» را هرطور که شده، دست پر برگرداند.
می‌گویم: «برای تست آواز آمده‌ام.» خانم منشی لبخندی می‌زند و فرمی را به دستم می‌دهد. و صدای موسیقی‌ای که از اسپیکرهای خانم منشی می‌آید: دنیا دیگه مثل تو نداره / نداره نمی‌تونه بیاره...
فرم را که پر کردم، به سمت اتاق استاد راهنمایی می‌شوم. اتاقی ۲۰ متری، پر از دود با پنجره‌ای کوچک است. داخل اتاق، یک کیبرد می‌بینم و دو صندلی. روی یکی استاد نشسته است و دیگری حتما جای من باید باشد. سلام می‌کنم و وارد می‌شوم.
استاد مردی میانسال است با موهای مشکی و بلند که از پشت بسته شده‌اند. دکمه یخه‌اش باز است و پیپی در گوشه لبش دود می‌کند. جواب سلامم را با گرمی می‌دهد و دعوت می‌کند تا بنشینم. نشستم.
اول چند سوال و جواب ساده در مورد چنگ، دولاچنگ، نوت سیاه و نوت سفید. بعد روی یکی از کلیدهای کیبرد انگشت می‌گذارد و می‌خواهد که من همراه صدای کلید و استاد بخوانم: های... های... های...
چند کلید آن‌طرف‌تر، استاد و من: هی... هی... هی...
کلیدی دیگر، استاد و باز من: هوی... هوی... هوی...
سپس به امر استاد، قطعه‌ای را به دلخواه می‌خوانم: دل دیوانه‌ام دیوانه‌تر شی / خرابه خانه‌ام ویرانه‌تر شی...
استاد صدایم را تایید می‌کند و تبریک می‌گوید: صدایت شش دانگ است!
حجم صدا، جنس صدا، بیان کلمات و... یکی از یکی بهتر است و تنها مشکل، آشنایی کامل‌تر با سولفژ است. اینبار استاد به سمت خانم منشی راهنمایی‌ام می‌کند: هزینه، ۴۰۰هزار تومان برای ۱۲ جلسه است که البته برای شخص با استعدادی چون من(!) - با توجه با یادداش استاد- تخفیف ۲۵درصدی محفوظ است و حتی این ارفاق که شهریه را می‌توانم به صورت اقساط پرداخت کنم. و اصرار که باز با توجه به یادداشت استاد، حیف است و نباید فرصت را از دست بدهم.