الهام اشرفی
«پس از تاریکی» عنوان رمانی است از نویسندهی پرکار و معروف ژاپنی و البته حالا بینالمللی به نام «هاروکی موراکامی». نویسندهای که با رمان «کافکا در کرانه»اش بیشتر مشهور است. «پس از تاریکی» اما هم به لحاظ حجم و هم به لحاظ روایت داستان در یک بازهی زمانی کوتاه رمان خوشخوان و پر کششتریست.
رمان «پس از تاریکی» در مورد دختر نوزده سالهای است به اسم ماری. دختری انزواطلب و تودار که برای اینکه تحمل محیط خانهی خودشان را ندارد به یک کافه رستوران شبانه در کلان شهر توکیو پناه آورده و در گوشهای سخت مشغول کتاب خواندن است. داستان از دقایقی قبل از نیمه شب شروع میشود و تا شروع روشنایی صبح ادامه دارد و در واقع با تابیدن اولین اشعههای روز تمام میشود. ماری در این بازهی زمانی ناخواسته وارد ماجرایی میشود و در این راستا با چند نفر نیز آشنا میشود که مجموعهی اینها در نهایت بر نگرش و نوع عملکرد ماری با اطرافیانش تاثیر میگذارد. در واقع منجر به نوعی نگاه تازه به خود و اطرافیانش میشود .
مسالهای که توجه من را به خودش جلب کرد، توجه موراکامی به عنوان یک مرد به جایگاه زن در جامعهی مدرن شهری این روزهاست؛ حتا اگر این شهر توکیو باشد. زنان این رمان همه گرفتار و سرخوردهی زندگی جنسیتی خود هستند. «ماری» که خود را در مقایسه با خواهرش «اِری» فاقد زیبایی و ظرافت زنانه میداند - چیزی که از کودکی مدام توسط پدر و مادر و اطرافیانش به او تفهیم شده است - در انزوایی خود خواسته فرو رفته.
اما «اری» که زن جوان و زیباییست و به تبع این خصوصیات زندگی اجتماعی موفقی دارد، دوست صمیمی و قابل اعتنایی در اطراف خود ندارد - چرا که اغلب جذب زیبایی فیزیکی او میشوند - و در طول رمان ما متوجه عدم اطمینان او به جامعه میشویم.
«کائورو» زن دیگریست در رمان که با وجود داشتن هیکل درشت و ورزشکاریاش و با وجود سابقهی سالها شرکت در مسابقات کشتیگیری، حالا به خاطر امرار معاش تن به مدیریت یک هتل داده. هتلی عجیب لااقل برای من خوانندهی ایرانی و در جایی از رمان مورد تحقیر مرد موتور سوار چینی قرار میگیرد و کاری از دستش برنمیآید (انتهای فصل ۳).
«کوروگی» یکی از زنان خدمهی «هتل عق» نیز زن آسیب دیدهی دیگریست که با اینکه کامل روایت نمیکند ولی او هم یک فراری از جامعهی شهریست که با عنوانی غیر از اسم واقعی خودش به این هتل پناه آورده و مدام در کابوس احتمال شناسایی شدنش زندگی میکند و در آخر زن شیراکاوا کارمند شرکت است که گر چه حضوری در داستان ندارد ولی زنیست که شوهرش را خیلی کم میبیند و در مکالمهی کوتاهی میبینم که «شیراکاوا» به او در مورد غیبتش دروغ میگوید و یک جورهایی او را از سر خودش باز میکند .
زاویه دید رمان زاویهی دید دانای کل است و با ایدهی روایت به وسیلهی یک دوربین روایت میشود. این نکته در جای جای داستان دیده میشود و نویسنده مدام ما را متوجه دوربینی که از دریچهی آن داریم داستان را میبینیم میکند. البته دوربینی که از ذهنیت شخصیتها نیز با خبر است!
فضای کافه رستوران و هتل و اتاقهای هتل و به خصوص مکانی که «اِری» در آن خواب است به خوبی توصیف شده که از نظر من این فضاسازی خوب یکی از نکات کمککننده به پر کشش شدن رمان است. تنها آن مرد نقاب دار داخل اتاق اِری ست که نیمهکاره رها میشود و ما چیزی از سرانجامش نمیفهمیم و نیز ماجرای کتکخوردن دختر چینی توسط شیراکاوا نیز ناگفته میماند که میشود گذاشت به حساب ممیزی. و دیگر توجه موراکامی به موسیقی ست که در جای جای این رمان به آن اشاره شده حتا عنوان رمان از عنوان آهنگی به نام «پنج نقطه پس از تاریکی» گرفته شده است.
در آخر نمیشود این رمان را خواند و از ترجمهی خوب و روان «مهدی غبرائی» یادی نکرد.