حسین مهدیون
یک تصنیف از شجریان گوش میدهم و یک ترک متالیکا. آهنگی از شهرام ناظری گوش میدهم و یک ترک راجر واترز و پینک فلوید. یک قطعه از سنتور نوازی مشکاتیان گوش میدهم و پشتبندش یک ترک از گیتار الکتریک جو ساتریانی... . دیوانه نیستم، ولی با همهشان اوج میگیرم و عربده میزنم. توی همهشان غرق میشوم و فقط فریادهای «کم کن صداش رو»ی مادرم مثل غریقنجات شیرجه میزند توی مخم و جلوی مردنم را میگیرد.
موسیقی سنتی، موسیقی راک، متال و بلوز شاید در ظاهر خیلی دور از هم به نظر بیایند، ولی در واقع میتوان گفت این دو خیلی هم بههم نزدیک هستند. بهعنوان مثال شما مکان جغرافیایی ژاپن و آمریکا را در نظر بگیرید، شاید از یکسو خیلی باهم فاصله داشته باشند، ولی از آن سوی کره زمین فقط یک بند انگشت با هم فاصله دارند، زمین هم که گرد است فکر کنم!
موسیقی تلفیقی هم نوعی دیگر از موسیقی است که اگر درست تلفیق شود و مواد لازم به اندازه کافی باهم مخلوط گردند چیز خوبی از آب درمی آید که مقدار زیادش را توصیه نمیکنم چون ممکن است شما را از فرط هیجان تبدیل به یک آدم خطرناک کند! موسیقی تلفیقی پا را از چهارچوبهای محدود به سبکهای موسیقی فراتر گذاشته و مرزهای موسیقایی سازهای مختلف را درهم میشکند تا یک صدای جدید به شما ارائه دهد.
به هر حال موسیقی را باید گوش داد، موسیقی را باید خورد. ولی باید در انتخاب موسیقی دقتهای لازمه را به خرج داد. یک موزیک خوب میتواند حال شما را از این رو به آن رو کند، ولی یک موسیقی «پاپ» به درد نخور فقط وقت شما را تلف میکند! به اعتقاد بنده موسیقیای که قابلیت و توانایی دیوانه کردن شما را نداشته باشد، موسیقی نیست. موسیقیای که شما را مجبور به خود زنی نکند که موسیقی نیست. موسیقیای که بعد از چندبار تکرار، تازگی و طراوت اولیه خود را از دست بدهد که موسیقی نیست. البته متاسفانه یک بیماریای هم که در بین ما آدم زمینیها رایج شده، این است که وقتی موزیک خوبی پیدا میکنیم آنقدر آن را گوش میدهیم که دیگر حالمان بهم میخورد و بعد از مدتی از آن متنفر میشویم... شما را به خدا نکنید این کارها را!