روزانه: فروردین 1389 Archives

ash.gifdizi.gifghahvekhune.gif
کار من فقط قلیان خوانسار بود.
همه‌اش زیر سر رفیق ناباب بود. ناباب که شد دیگر رفیق نمی‌شود. با یک پیشنهاد ساده گرفتار افسونی شدم که رهایی از آن ساده نیست، هرچند میلی به رهایی از آن هم ندارم! که آن، همان افسون «آش نیکوصفت» است.

کار من فقط قلیان خوانسار بود.
هیچگاه حتی به همسایه قهوه خانه آذربایجان هم نگاه نمی‌انداختم. تا اینکه آن روز پیشنهاد داد سری به همسایه بزنیم، یعنی سری آش بزنیم. و من دچارش شدم. آن هم با کشک زیاد...

کار من فقط قلیان خوانسار بود.
فقط پله‌های قهوه‌خانه را پایین می‌رفتم. اما حالا - قبل از قهوه‌خانه - اول پله‌های آش نیکوصفت، صف همیشگی‌اش، آش رشته با کشک زیاد، کمی نان بربری، کلی فلفل قرمز، هم زدن آش و...
کار من فقط قلیان خوانسار بود.


پی نوشت:
۱- آش نیکو صفت قبل از قلیان فقط در مواقعی است که به قهوه‌خانه آذربایجان در میدان انقلاب می‌روم. آش رشته ۱۱۰۰ تومان، قلیان خوانسار ۱۲۰۰ تومان. وگرنه در قهوه‌خانه پشت متروی دروازه دولت با دیزی به استقبال خوانسار می‌روم. دیزی ۲۰۰۰ تومان، خوانسار ۱۰۰۰ تومان.
۲- تصاویر واقعی است. آش: نیکو صفت. دیزی و قهوه‌خانه: دروازه دولت
۳- برو ای فقیه دانا به خدای بخش ما را - تو و زهد و پارسایی، من و عاشقی و مستی
| نظرات 33 |

barjestegi.gif این تصویر قسمتی از من است. قسمتی پرحکایت، قسمتی مشکل ساز، قسمتی مشکل آفرین. مثلا آن کمربند را ببینید؛ ۱۴ هزار تومان بابتش پول داده‌ام. اما به‌دلیل برجستگی قوس دار زاغارتی که همین قسمت سرکش من دارد، نمی‌توانم پیراهنم را زیر شلوار بگذارم و درنتیجه، این کمربند ۱۴ هزار تومانی نمی‌تواند رخ بنماید. حتی این موضوع باعث شده تا بابت خرید چنین کمربندی، کمی هم احساس سرخوردگی کنم. گاهی می‌گویم می‌شد ارزانترش را خرید. از همین ۱۵۰۰ تومانی‌ها. یا اینکه با این وضعیت برجسته، می‌شد اصلا نخرید‍!
فکرش را بکنید، این همه پول کمربند بدهید و آخر سر هم مجبور شوید پنهانش کنید. غم انگیز است نه؟!


پی‌نوشت‌ها:
۱- این روزها، بیش از پیش این عضو قناس آزارم می‌دهد. حال ورزش ندارم، رژیم هم به نظرم احمقانه می‌رسد!
۲- وی حاصل روزگار جاهلی و جوانی است که گمان ساده می‌بردم، کمی شکم داشتن بد نیست!
۳- نیمه پر این قسمت برجسته - با همه بدی هایش - این (یا آن) است که باعث می‌شود من در بین «اشخاص برجسته» نام برده شوم!
| نظرات 32 |
مهدي آريان هستم. اهل ري. مثلا روزنامه‌نگار شايد هم گرافيست. قرار است در اين وبلاگ مطالب طنز نوشته شود. حالا اگر ديديد گاهي جانم به لب رسيد و چرندي تحويل دادم - كه زياد هم از اين اتفاقات برايم مي‌افتد و معمولاهم چرند مي‌نويسم - اگر خوشتان نيامد، تقاضا دارم فحشم ندهيد و ادبيات شفاهي نثارم نكنيد. خب... مي‌توانيد درعوض، روي آن ضـربـدر - همان ضـربدر بالا، سمت راست را مي‌گويم - كـليك كنيـد و خــلاص!

درباره این آرشیو

این صفحه مربوط به آرشیو نوشته های بخش روزانه از March 2010 می باشد.

روزانه: اسفند 1388 بایگانی قبلی است

روزانه: اردیبهشت 1389 بایگانی بعدی است.

نوشته های اخیر را می توانید در صفحه نخست مشاهده نمایید و یا به آرشیو مراجعه کنید تا تمامی نوشته ها را مشاهده کنید.

با
قدرت مووبل تایپ 4.32-en