گزارش جلسه‌ی نقد کتاب «همین است که هست»

الهام اشرفی

HaminAstKeHast.jpgسودابه فرضی پور اولین مجموعه داستان خود را با عنوان «همین است که هست» مدتی‌ست از طرف نشر افراز روانه‌ی بازار کتاب کرده است. فرضی‌پور وبلاگی هم با همین عنوان دارد. روز دوشنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۱ این مجموعه با حضورخود نویسنده و دو منتقد ادبی سرکار خانم فرحناز علیزاده و آقای سعید شریفی - نویسنده‌ی کتاب «در ماهی می‌میرم » - در کتابخانه‌ی شیخ کلینی واقع در شهرری مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
جلسه را علیزاده این طور شروع کرد: مجموعه‌ی «همین است که هست» دارای ۱۳ داستان کوتاه است. این مجموعه با زاویه دیدهای متنوعی نوشته شده است. به نظر می‌آید که نویسنده‌ی جوان این مجموعه، در پی تجربه کردن است. داستان‌های این مجموعه هم راوی زن دارد و هم مرد. ژانر بیشتر داستان‌های مجموعه رئال اجتماعی خانوادگی است ولی بیشتر با محوریت فردی. گرایش‌های رفتاری اکثر شخصیت‌ها درونگرا و منفعل است و تقدیر پذیرند. در برابر هنجارهای زندگیشان عصیانگر نیستند. کشمکش داستان‌ها در درون شخصیت‌هاست و در بیرون ظهور نمی‌کند. مثلا در داستان «این روزها» زن داستان خیلی راحت چمدان شوهرش را می‌بندد و راهی شمال‌اش می‌کند. این سوال پیش می‌آید که آیا نویسنده ضد زن نوشته یا ضد مرد؟ ولی نویسنده پا فراتر از این مرز گذاشته و هم از زبان مرد و هم از زبان زن مسائل را باز می‌کند. وی بیشتر انسان‌مدارانه می‌نویسد.
شریفی ضمن اینکه برگزاری این جلسه را در روز بارانی وسط تابستان به فال نیک گرفت، معتقد بود: به طور کل وقتی کتابی را می‌خوانیم از خودمان می‌پرسیم که مجموعا این کتاب به من خواننده چه‌چیزی قرار است بدهد؟ آیا تجربه‌ی زیستی‌ای برای من دارد؟ با نگاهی به قطعه‌ی انتخابی پشت جلد این کتاب متوجه می‌شویم که نویسنده می‌خواهد تکه تکه‌های خودش را از زندگی‌اش جمع و جور کند و - اگر بتواند - آن را تبدیل به یک واحد کند برای من خواننده. با نوشتن یک داستان می‌شود درونیات خودمان را با دیگران شریک شویم. در داستان اول «جمعه‌ها فقط شراب کارساز است» دختر داستان می‌خواهد در مدت یک روز امروزی بشود. به طور کلی نسل امروز در حال گذر از سنت است. دختر داستان اول گویی آینده‌ی اتفاق نیفتاده‌اش را با امیر با بچه‌ی امیر می‌بیند. نظام مسلط در داستان شخصیت‌ها را هل می‌دهد به یک سمتی. شخصیت‌ها تسلیم‌اند.
علیزاده گفت: بگذارید اینجا بحث را به چالش بکشیم! چطور این شخصیت‌ها می‌خواهند تغییر کنند. کجا این شخصیت‌ها یک «نه» از دهانشان در آمده. به نظر من داستان‌های خانم فرضی پور داستان انتخاب هستند.
سعید شریفی اینجا گفت: وقتی دختر در داستان اول همه چیز را راحت می‌پذیرد در واقع مخالفت خودش را به وضعیت اعلام می کند. و از موقعیتش فرار می‌کند. شخصیت‌های داستان‌ها به بلوغ عاطفی و اجتماعی نرسیده‌اند. برای فرار از موقعیت یک کار بدتر می‌کنند.
علیزاده افزود: به نظر می‌رسد خانم فرضی پور تجربه‌ی زیستی‌اش را خلق کرده. درست است که برای خواننده‌ی ایرانی توجیه پذیر است. ولی اگر این اثر ترجمه شود، برای یک غیر ایرانی هم موقعیت‌ها باور پذیرند؟
شریفی ادامه داد: مگر تک تک لغات و اصطلاحات حافظ در ترجمه قابل ترجمه هستند؟ پس چرا حافظ اینقدر عالم‌گیر است.
علیزاده گفت: حتا عنوان داستان هم پیام کل داستان است: همین است که هست. به نوعی محتوای داستان‌ها را بیان می‌کند. در همین داستان اول نویسنده خیلی قشنگ به وجود خرافات و باورهای سنتی در لایه‌های خانواده‌ها اشاره می‌کند. به اعتقاد من داستان «یک قبر می خواهم» و «صحنه» از بهترین‌های این مجموعه است. داستان‌های غیر رئال هوشمندانه.
در آخر سعید شریفی گفت: به اعتقاد من داستان‌های فرضی پور خودبسنده‌اند. خودشان سوال را ایجاد می‌کنند و علت را هم آشکار می‌کنند.