الهام اشرفی
محمدعلی گودینی را پیش از این با مجموعه داستانهای «لبخند تلخ»، «رازی در آسمان»، «اشکهای سبز» و... میشناسیم. سال ۱۳۸۸ از طرف انتشارات سوره مهر کتاب «تالار پذیرایی پایتخت» به عنوان اولین رمان از سه گانههای محمد علی گودینی منتشر شد. رمان دوم از این سهگانه با عنوان «زنی با کفشهای مردانه» رونمایی شده که به زودی به بازار کتاب خواهد آمد.

خلاصه رمان: تالار پذیرایی پایتخت زندگی اهالی روستای پامیل را از زبان غلامعلی پسر نوجوانی روایت میکند. زمان روایت به دههی چهل برمیگردد. درست با شروع شدن انقلاب سفید که با «تقسیم اراضی» شروع میشود. غلامعلی که در یک خانوادهی هفت نفره زندگی میکند: آقا مشی و بی بی (پدر و مادر)، چراغعلی، نیم تاج، تاج ماه، تاج دولت (برادر و خواهرهایش). رمان با دست و هورای رعیتها شروع میشود که به تشویق امنیهها برای خوشحالی از تقسیم زمینهایشان صورت گرفته. غلامعلی وضع و حال اغلب اهالی روستا را روایت میکند که چطور با شروع این طرح کم کم برداشت از محصولها کم میشود و زمین دارها در این زمینه همکاری نمیکنند و از طرفی رعیتها هم به تنهایی توان رسیدگی و برداشت محصولاتشان را ندارند و اینگونه کم کم و طی چند سال کشاورزی از رونق میافتد و اغلب روستاییها به پایتخت (تهران) مهاجرت میکنند، از جمله خود راوی. در فصلهای بعدتر شاهد وضع و اوضاع اهالی روستا در تهران هستیم که چطور با سختی کار زیاد میکنند و دست مزد کم میگیرند. رمان با اتمام سربازی غلامعلی به پایان میرسد . طی این مدت ما شاهد اتفات تاریخی زیادی در رمان هستیم: از قیام ۱۵ خرداد تا جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی و..
منتقدین فیروز زنوزی جلالی و فرحنازعلیزاده بودند. ابتدای جلسه علیزاده با زیر سوال بردن دیدگاه روایت رمان شروع کردند: که آیا این راوی اول شخص برای روایت این داستان مناسب است و آیا سراسر رومان تعهد به این نوع روایت باقی هست یا نه؟ علیزاده گفت: آیا راوی با وجود کم سن بودنش کودکانه روایت میکند؟ در فصل اول به نظر میآید که این نوع روایت خوب روایت شده. راوی گره بزرگسالان را خیلی خونسردانه روایت میکند. در فصل اول نظرگاه هوشمندانه انتخاب شده. کودک آنچه را شنیده خوب روایت میکند اما در سیر تحولی زمانی که مسلما راوی از نظر سنی بزرگتر شده نسبت به خیلی مسائل هنوز کودکانه نگاه میکند (صفحه ۱۹۵). با اینکه راوی ۱۶ ساله است هنوز میداند که براتعلی پسرموعیش زیر بخیه رفته یعنی چه و یا در زمان سربازیاش هم متوجه معنی واژه ی «خرابکاری عدهای» نمیشود. این خنگبازیهای من راوی دیگر برای من خواننده قابل قبول نیست. در ضمن این راوی گاهی تبدیل به دانای کل هم میشود و از ذهنیت بقیه خبر میدهد و یا از دور متوجه نوع نگاه آدمها میشود (صفحه ۷۳).

زنوزی در ابتدا ضمن تقدیر و تشکر از گودینی و اشاره به اینکه گودینی از نویسندگانیست که خیلی جدی به داستاننویسی پرداخته گفت: مسالهی خاصی که اغلب مورد توجه گودینی است دغدغهی ایشان در مورد مردمان فرودست است که انصافا خوب میبیند. ایشان مخصوصا داستان زیبایی دارند به نام «کهکشان». در این رمان تالار پذیرایی هم به همین موضوع پرداخته. اهالی یک روستا که وارد یک شهر میشوند با پایانی بسیار زیبا و تراژیک. یکی از امتیازهای اثر وی بومی بودن رمان است. نویسنده جغرافیایی را خلق میکند که خوب میشناسد در زمانهای که خیلی از نویسندگان وارد جغرافیایی میشوند که نمیشناسندش. در حالیکه گودینی مسائل تاریخی کشورمان را هم به خوبی بیان میکند.
در ادامه، علیزاده اشاره به عنوان کتاب کرد و گفت: با توجه به اینکه موضوع تالارپذیرایی در اواخر کتاب وارد داستان میشود انگار این اسم به متن الصاق شده. ولی در کل اسم مناسبیست. پایتختی که پذیرای اهالی روستا نیست و به نوعی بیانگر درونمایه کتاب است.
زنوزی نیز معتقد بود این اسم هوشمنداست گرچه دیر وارد داستان شده. در مورد راوی هم گفت: که شخصیت غلامعلی برای روایت بسیار منفعل است. اگر این اتفاقات از زبان براتعلی روایت میشد بار دراماتیک رمان بیشتر میشد چرا که اتفاقاتی که برای او میافتد دراماتیکتر است. در عوض اینگونه مخاطب خسته نمیشد. رمان دچار تعلیق بیشتری میشد. اما راوی (غلامعلی) بسیار مسلط به روستاست . خیلی جاها رمان مثل یک فیلم تصاویر بسیار زیبا خلق کرده است.
علیزاده منفعل بودن راوی را باعث کم شدن جذابیت داستان دانست: ما از انگیزههای اعمال راوی بیخبریم، این نگاه گزارش گونه کشمکش را کم میکند. راوی حتا وقتی رییس کارخانه، چادر از سر منیژه میکشد خیلی خونسر و بی واکنش است. همینها باعث اطناب متنی شده. تکرار توصیفها، صحنهی گاری کشیدن شیرمراد با وجود زیباییاش بارها تکرار میشود: صفحههای ۱۴۳، ۱۴۵، ۱۵۱، ۱۵۸، ۱۶۵،۱۶۲ و...! این تکرار توصیفها گرچه فضاسازی میکند ولی اطناب متنی بهوجود میآورد. البته از نویسنده به باورها و سنتهای روستایی و مردمی خیلی خوب اشاره کرده است.
زنوزی در کل کتاب را از آنجایی که با گوشت و پوست نویسنده لمس شده، اثر خوب و موفق دانست.
در پایان آقای گودینی گفت: من قبلا هم همهی این نقدها را در مورد رمان شنیدهام. من هدف اصلیام تاریخنگاری بوده. زاویه دید هم بیطرفانه هست ولی چون من جنبهی تاریخی رمان برایم مهم بوده، گاهی دچار ایراد شدم. تکرار توصیفها را هم قبول دارم ولی شیوهی نگارش من اینچنین است. شخصا کتابهای با توصیف بیشتر را دوست دارم. نهایتا بنده ادعایی ندارم و فقط خواستم فضای ۵۰ سال پیش را منتقل کنم.