
گلاره بیابانی
توسعه و گسترش برنامههای تأمین رفاه اجتماعی از جمله عوامل مؤثر در ارتقای توانایی های بالقوه یک جامعه در تحقق اهداف توسعة آموزشی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آن کشور به حساب میآید. از این رو در این برنامهی توانمندسازی، هدف نهایی برنامههای رفاه و مددکاری اجتماعیست.
امروزه اکثر کشورها برای دستیابی به توسعهی پایدار «توانمندسازی» را کارآمدترین روش یافتهاند (پارسونز، ۲۰۰۳)؛ که در برنامهی چهارم توسعه جمهوری اسلامی ایران به خصوص در مورد اقشار آسیبپذیر بدان اشاره شده است. به لحاظ اجتماعی توانمندسازی از جوانب مختلف نگریسته شده و بنابراین دیدگاههای مختلفی راجعبه آن وجود دارد که در ادامه بهطور مختصر بیان میشود.
توانمندسازی توسط عدهای از دیدگاه سیاسی نگریسته شده و تغییر در توزیع قدرت که منجر به دسترسی بیشتر به خدمات و محصولات، یا افزایش فرصت مشارکت در فرآیند سیاسی میشود، تعریف شده است. شهروندان از موقعیتی که در آن در تصمیمگیریها بیتأثیر بودهاند، به موقعیتی میرسند که در آن بهطور فعال در تصمیمات سیاسی مشارکت میکنند و بر خروجی آن تأثیر دارند. در نتیجه در این نگاه هدف توانمندسازی کاهش فاصله قدرت میباشد. (قلی پور و رحیمیان،۱۳۸۶) توانمندسازی گاهی به عنوان اکتساب مهارتهایی که شهروندان را قادر میسازد تا در موقعیتهای مختلف کنترل بیشتری داشته باشند تعریف میشود. از این منظر توانمندسازی ظرفیت مشارکت و احساس خود اثر بخشی در شهروندان ایجاد مینماید. این مفهوم از توانمندسازی دیدگاه مجموع مثب به قدرت دارد و فرض مینماید هرشهروندی در جامعه دارای قدرت است (Kyem,۲۰۰۴). توانمندسازی توسط عدهای از صاحبنظران بهعنوان تحول درونی فرد تعریف میشود که با ایجاد اعتماد بهنفس آغاز میشود و به سرعت به احساس خود ارزشمندی فرد تبدیل میشود که موجب موفقیت شخصی وی میشود (Wilson,۱۹۹۶).
اصلیترین گروه هدف در توانمندسازی، شهروندان هستند. استدلال مدافعان توانمندسازی آن است که مردم باید توانمندتر شوند تا بتوانند در مورد زندگی خودشان تصمیم بگیرند. یکی از راههای توانمندسازی شهروندان این است که دولتها بخش عمومی را بهعنوان مشتری در نظر بگیرند و بیاموزند به خواستههای مردم گوش فرا دهند. تمام این ابزارها به منظور اعطای نقش مستقیم و معنادار در ایجاد و اجرای سیاست عمومی به شهروندان طراحی میشود، به عبارت دیگر موجبات توانمندسازی شهروندان میشود (قلی پور و رحیمیان،۱۳۸۶).
توانمندسازی شهروندان بیگمان یکی از مهمترین وظایف دولتها محسوب میشود. در کشورهای مختلف جهان بخش عظیمی از تحقیقات و منابع مصروف این حقیقت میشود که شهروند مطلوب برای جامعه باید دارای چه خصوصیاتی باشد و چگونه میتوان این صفات و ویژگیها را در اقشار مختلف جامعه توسعه داد (فتحی، ۱۳۸۱). توسعه و گسترش برنامههای تأمین رفاه اجتماعی از جمله عوامل مؤثر در ارتقای تواناییهای بالقوه یک جامعه در تحقق اهداف توسعه آموزشی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آن کشور به حساب میآید. از این رو در این برنامهی توانمندسازی، هدف نهایی برنامههای رفاه و مددکاری اجتماعی ست (کیمیایی، ۱۳۸۷).
در کشور ما به توانمندسازی شهروندان توجه درخور و مناسب صورت نگرفته است، از این رو درصد قابل توجهی از شهروندان بینش و بصیرت عمیق، دانش و معرفت موردنیاز و توانایی و مهارت لازم برای مشارکت در امور جامعه و نیز تأثیرگذاری در توسعه را دارا نمیباشند. این در حالی است که در برنامه چهارم توسعه کشور ما یکی از مهمترین و ظایفی که به سازمانهای حمایتی واگذار شده است موضوع توانمندسازی است که در ماده ۱۰۲ و ۱۱۲مستقیماً بدان اشاره شده است.
همچنین در ماده ۹۵ قانون اساسی به منظور کاهش فقر، محرومیت و استقرار عدالت بر«تعیین خط فقر و تبیین برنامههای توانمندسازی متناسب»، «طراحی برنامههای ویژه اشتغال، توانمندسازی، آموزش مهارتهای شغلی و مهارتهای زندگی» و «اتخاذ رویکرد توانمندسازی براساس الگوی نیازهای اساسی توسعه» تأکید شده است. ماده ۹۷ این قانون به منظور پیشگیری از کاهش آسیبهای اجتماعی محورهای توانمندسازی افراد و گروههای در معرض آسیب، پیشبینی آموزشهای اجتماعی و ارتقای مهارتهای زندگی، آموزش مهارتهای زندگی سالم به منظور مبارزه با فقر و تهیه وتدوین طرح جامع توانمندسازی زنان سرپرست خانوار و خودسرپرست و حمایت ازحقوق زنان را به مثابه یکی از اقدامات لازم به منظور ارتقای رضایتمندی عمومی مورد توجه قرار داده است. این فرآیند طبق قانون توسط سازمانهای حمایتی همچون بهزیستی و کمیته امداد امام در قالب طرح انجام میگیرد (کیمیایی،۱۳۸۷).